" سلام بر شما ... از این که از علمدار بصیر بازدید نمودید ، بسیار خرسندیم . از طریق نظرات می توانید پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید "

 

آخرین مطالب
پیوند دوستان
مانتو دیگر معنای خود را از دست داده است و از روبرو چیزی به نام «مانتو» دیده نمی‌شود.

به گزارش علمدار بصیر:

معمولاً نیروهای پلیس یا نیروهای خدماتی چون رفتگران در شهرها، از نوارهای شبرنگی در لباس‌هایشان استفاده می‌شود تا در نقاط کور و تاریک خیابان‌ها دیده شوند اما این روزها کاربرد رنگ‌ها هم دست‌خوش تغییر شده است.

 

 اگر تابستان سال گذشته از بدحجابی در جامعه اسلامی می گفتیم نهایت آن شال‌های باریک روی سر، مانتوهای جذب و آستین کوتاه و شلوارهای تنگ بود، چند سال قبل از آن شلوارها و مانتوهای کوتاه با روسری‌های کوچک و قبل تر از آن مصداق بدحجابی تنها بیرون گذاشتن موی سر به شمار می‌رفت.

 

هر سالی که به جلو می رویم بدحجابی‌ها شکل و شمایل وقیحانه تری به خود می‌گیرند تا جایی که دیگر با سری به مانتوفروشی ها متوجه می شویم که باید با چیزی به نام «دکمه» در مانتوها خداحافظی کنیم، مانتو هم دیگر معنای خود را از دست داده است و بیشتر شبیه شنلی شده است که تنها روی شانه ها آویزان می شود و از روبرو چیزی به نام «مانتو» دیده نمی‌شود.

 

شلوار زنانه هم جای خود را به پوششی به نام «ساپورت» داده است پوششی که علی رغم ترجمه آن هیچ حفاظتی برای شخص مصرف کننده ندارد و حتی جذاب تر از برهنگی برای افراد است. شال و روسری هم تنها تکه پارچه ای شده‌اند که وسط سر را می پوشانند و موها و گردن را جذاب‌تر از بی‌حجابی به نمایش می گذارند.

 

اگر در سالهای پس از انقلاب اسلامی در ایران رنگ‌های حضور در جامعه در سفید، قهوه ای، طوسی و مشکی خلاصه می شد در دوران اصلاحات، استفاده از رنگ‌های متنوع در اجتماع متداول شد و این روزها با آغاز دولت یازدهم استفاده از رنگ‌ها به اوج خود رسیده است و رنگ‌های شبرنگ از سرخابی تا سبز فسفری تبدیل به مد روز شده است.

 

رنگین کمان ویترین‌ها

میدان هفت تیر تهران یکی از بورس های مانتوفروشی است که از بالای شهر و پایین شهر خریداران خودش را دارد، ویترین ها رنگین کمان مانتو، شال سر و ساپورت هستند، وارد یکی از مغازه ها می‌شویم قیمت ها از 80 هزار تومان شروع و بنابر جنس و کاری که برده است گران تر می شود فروشنده ها تلاش می‌کنند تا بفهمند دنبال چه مدل مانتو و یا ساپورتی هستیم به یکی از آنها می گویم: ببخشید مانتوی دکمه‌دار می خواهم. فروشنده جواب می دهد: آهان! اداری می خواهید؟ می گویم: مگر فقط در اداره باید دکمه دار پوشید؟ فروشنده می گوید: من نمی‌دانم خانم، مدل‌های ما همین هاست، جلویش بند دارد دیگر کسی دکمه‌دار نمی‌پوشد!

 

فروشنده دیگر می‌گوید: خیلی‌ها تازه می‌آیند می‌گویند مانتویی که همین بند را هم نداشته باشد ندارید؟

 

یکی دیگر از بورس‌های مانتوفروشی در تهران، چهارراه امیراکرم است که اگر کسی حوصله گشتن داشته باشد لابه‌لای مانتوهای مغازه‌های این محدوده می‌توان مانتوهای شبیه مانتو که هم آستین داشته باشد و هم دکمه را پیدا کرد.

 

عفاف، رنگ باخته است / اتاق پرو؛ وسط مغازه مانتوفروشی

علی رغم آنکه همه مغازه‌های مانتوفروشی اتاق پرو دارند تا مشتری قبل از خرید، لباس را بپوشد و امتحان کند اما ظاهراً با همه گیر شدن مانتوهای بدون دکمه و جلوباز، این اتاق‌ها هم کاربری خود را از دست داده‌اند چون بخش عمده مشتریان این مانتوها را همان وسط مغازه می‌پوشند و انتخاب می‌کنند.

 

البته این اقدام مورد اعتراض خود مغازه داران قرار می‌گیرد و به این خانم ها این طور تذکر می‌دهند که «به خاطر خرید یک مانتو ما را از نان خوردن نیندازید الآن یک مأمور ببیند در مغازه را می بندند ما بدبخت می شویم» ولی این تذکر هم مثل تذکری که مقابل در ورودی تمام مغازه‌های لباس فروشی زده شده است «رعایت حجاب اسلامی الزامی است» خیلی کارساز نیست.

 

خانم مانتویی حدود 50 ساله‌ای که مشغول انتخاب مانتوی مناسب برای دختر نوجوانش هست درباره مدل های موجود مانتو در بازار می گوید: من خودم خیاطی می کنم و مانتوهای خودم را هم خودم می دوزم اما دخترم اصرار دارد که از مدل های مانتوی حاضری بخرد چون دوستانش این طور لباس می پوشند من هم سعی می کنم حداقل از بین مدل ها و رنگ های فعلی مدلی که کمتر جلب توجه کند را کمک کنم انتخاب کند. ولی باید بپذیریم که با این وضع مغازه‌ها و جامعه از دست پدر و مادر در نوع پوشش بچه ها کاری برنمی‌آید.

 

آقای فروشنده هم می‌گوید: ما به بازار نگاه می کنیم و مدل های مانتو را به مغازه می آوریم این مدلهای بدون دکمه و شنلی، ارزان تر هستند و رغبت بازار هم نسبت به اینها خوب است.

 

بیشتر که با فروشنده ها و خریداران صحبت می کنیم مستأصل بودن مردم در برابر موج بی بند و باری را کامل تر حس می کنیم. چرخه ای معیوب و خراب.

 

عده ای با برنامه ریزی دقیق، مدل یا مدل هایی از لباس را تبدیل به الگو می کنند و مدام در برنامه های ماهواره ای خود از آن استفاده می کنند، بخشی از این لباس ها به شکل قاچاق وارد کشور ما می شود و بخشی دیگر دانسته یا ندانسته توسط تولیدکنندگان داخلی کپی برداری و تولید می شود، مدل ها به مغازه ها و بازار فروش راه می یابند عده ای آنها را بر تن می کنند و در شهر جولان می دهند و بعد از مدتی مثل یک ویروس واگیردار با قیمتی ارزان تر از پوشش اسلامی همه جا را فرا می گیرند و مثلاً «مد روز» می شوند تا حدی که دیگر پیدا کردن یک لباس اسلامی کیمیا می شود و این موج، تلاش می کند سبک ترها را با خود ببرد.

 

آنچه در قانون قید شده است مسئولیت 26 نهاد در رابطه با قانون گسترش حجاب و عفاف است اما همه تا حرف از برخورد با بدحجابی و گسترش عفاف در جامعه می شود انگشت به سمت نیروی انتظامی دراز می کنند برای اینکه مبادا مسئولان سایر دستگاه ها از صدا و سیما و وزارت ارشاد گرفته تا وزارت بازرگانی از خواب زمستانی در برابر بی حجابی های فصلی بیدار شوند.

 

بدحجاب‌ها زیبا هستند؟

زمانی می گفتند بدحجاب ها زیبایی‌های خود را به رخ رهگذران می کشند اما آیا واقعاً بدحجاب های امروزی زیبا هستند یا ترسناک؟ می گویند زیبایی از چشم آقایان با خانم ها فرق دارد به همین دلیل از آقایان درباره بدحجاب ها می پرسیم.

 

یک آقای جوان دانشجو معتقد است که قیافه همه بدحجاب ها را تقریبا می شود به 2 یا 3 گروه تقسیم کرد چون تقریبا تیپ و ظاهرشان تقلیدی است حتی عمل های جراحی که روی صورتشان هم انجام می دهند آنها را بیشتر به هم شبیه کرده است.

 

وی درباره اینکه آیا تذکر و برخورد با این افراد، تاثیری بر رفتار آنها می گذارد هم پاسخ می دهد: فکر نمی کنم شاید برای همان موقع تذکر، خودشان را جمع و جور کنند اما دو قدم آن طرف تر تازه لج می کنند و بدتر از قبل تیپ می زنند.

 

آقای طلافروشی هم که خودش دختران نوجوان و جوان دارد، می گوید: من گاهی وقت ها از دیدن بعضی قیافه ها واقعا می ترسم بعضی از خانم ها که برای خرید می آیند 100 لایه آرایش کرده اند یا لباس هایی می پوشند که من شرمم می آید به چشمم بخورد. باید اینها را از سطح جامعه جمع کنند وگرنه کل جامعه را فاسد می کنند.

 

خانم های بدحجاب عمدتا بر این اعتقاد هستند که حجاب، امری شخصی است و آنها دوست دارند با ظاهری آراسته و زیبا وارد جامعه شوند، اما جدا از اینکه جامعه، فضایی عمومی با قوانین و هنجارهای خاص خود است بیشتر آقایان معتقد هستند که نگاهشان به این بد حجاب های رها در جامعه بیشتر از روی تعجب و تأسف است نه از روی تحسین به خاطر زیبایی.

 

بدحجابی در جامعه اسلامی و بروز کمبودهای فردی

شهرام عزیزی جامعه شناسی است که می گوید: در تمام دوره های تاریخی افراد و گروه های خاصی از جامعه که کمبودهایی از نظر جایگاه اجتماعی داشته اند تلاش کرده اند تا با متمایز کردن خود از سایر مردم، دیده شوند امروزه نیز کمتر کسانی که موقعیت اجتماعی داشته باشند تلاش می کنند تا با پوشیدن لباس های محرک و آرایش های تند و زننده در مقابل چشم های مردم جامعه ای که حجاب، قانون و عرف آن است ظاهر شوند.

 

وی ادامه می دهد: استفاده از رنگ موهای آبی، قرمز، بنفش یا استفاده از بدلیجات روی بینی و لب ها و یا حتی اینکه گوش هایشان را چندین سوراخ می کنند تا تعداد زیادی گوشواره از آن آویزان کنند و از روسری بیرون بگذارند، تمام این ها نشانه خود کم بینی هایی است که این طور در افراد بروز می کند. آنها از اینکه دیده شوند لذت می برند نه از اینکه با چه نیتی به آنها نگاه می شود.

 

عزیزی تصریح می کند: این موضوع کمبودهای شخصیتی در جامعه اسلامی به این شکل بروز می کند در جوامع غربی هم که بحث بدحجابی مطرخ نیست، افراد کمبودهایشان را با گرایش به فرقه های شیطان پرستی و گروه های منحرف دیگر با شکل و شمایل ویژه جبران می کنند.

 

کلید مشکل بدحجابی

قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در 13 دی 1384 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است و برای 26 دستگاه و سازمان، وظیفه تعیین کرده است اما در این سالها تنها نیروی انتظامی با راه اندازی گشت های ارشاد به وظیفه اش در تذکر به بدحجاب ها عمل کرد و فرهنگ سازی ها و سایر اقدامات توسط دیگر دستگاه ها فراموش شد و حتی عده ای از مسئولان، مانع از ادامه این برخوردها نیز شدند.

 

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعیان هفته گذشته در جوار حرم رضوی با بیان اینکه مفاسد جامعه به دلیل بی‌بند و باری است، فرمودند: خداوند از آن‌هایی که در این چند سال اخیر نسبت به مسئله حجاب بی‌اعتنایی کردند و هرگاه شخصی قصد داشت بر ضد بی‌حجابی قیام کند و مانع شدند، نگذرد و آن‌ها را نیامرزد.

 

ایشان از دولت جدید خواستند تا به مسئله حجاب رسیدگی کند.

 

با این اوصاف، تابستان داغ بدحجابی امسال به اوج بی بند و باری رسیده است و این افراد، جز نگاه های تأسف بار مردم متدین جامعه، مانعی را بر سر راه خود نمی بینند، جامعه امروز هم تجربه پیش از سال 84 در رها کردن موضوع حجاب را دارد و هم تجربه بعد از آن با بگیر و ببندهایی که سرانجامی جز رها کردن مجدد موضوع نداشت، اوضاع بدحجابی امروز نیاز به اقدامی اورژانسی دارد و چهره سالم اجتماع، خواسته خانواده های ایران اسلامی است که باید دید حجت الاسلام روحانی رئیس جمهور اعتدال گرای دولت یازدهم چه راهکار و تدبیری برای حل مسئله آن دارد.

جام





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
وزارت ارشاد تبدیل به یک سازمان حزبی برای افراد همفکر وی به صورت سازمان پنهان و ناخواسته شد و آنجا جرقه حضور سیدمحمد خاتمی در انتخابات خرداد 76 و پیروزی شگفت‌انگیز وی کلید خورد.
به گزارش علمدار بصیر:

جناب آقای جنتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی اخیرا طی اظهاراتی عنوان کرده اند که امیدوارند بتوانند در وزارت ارشاد ادامه دهنده راهی باشند که سیدمحمد خاتمی آغاز کرد.

 

با توجه به آسیب هایی که جریان انقلاب از رویکرد و عملکرد آقای خاتمی در دوران وزارت ارشاد ایشان خورده است، به نظر می رسد سخن اخیر جناب آقای جنتی که کارنامه روشن و وجهه مثبتی در میان مردم دارند، سخن دقیقی نباشد. لذا خبرگزاری فارس ضروری می بیند به صورت کوتاه مروری بر کارنامه آقای خاتمی در دوران تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته باشد تا بلکه خدای ناکرده اشتباهات گذشته تکرار نشود.

 

چکیده:

- خاتمی نزدیک به 10 سال وزیر ارشاد بود. بدین صورت که میر حسین موسوی در کابینه دوم خود نیز نام او را برای تصدی وزارت ارشاد به مجلس معرفی کرد و وقتی کار دولت موسوی پایان یافت، هاشمی رفسنجانی در راس دولت قرار گرفت و این بار در مقام رئیس جمهور، یار دیرینه خود را در مقام وزارت ابقا کرد.

 

- یکی از نشریاتی که در وزارت ارشاد آقای خاتمی منتشر می شد، نشریه گردون بود. «عباس معروفی» که یک مدیر میانی در وزارت ارشاد خاتمی بود و ارتباط تنگاتنگی با کیان داشت، مدیر مسئول این ماهنامه بود.  درباره فعالیت های گردون همین بس که در شـمـاره 47ـ46 خـود از سـانـسـور تـصـاویــر مستهجن زنان در ایران انتقاد کرده بود. این نشریه در آخریـن شـمـاره اش حجـاب و زن محجبه ایـرانى را به سختى هتـک کـرد که سبب توقیف آن و بازداشت  معروفى شد.

 

- در دوره وزارت آقای خاتمی بر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وضعیتی به وجود آمده بود که وقتی در سال 70 «محمد تقی بانکی» اولین شماره ماهنامه «نگاه نو» را منتشر ساخت، در ستون سرمقاله آن نوشت: «امروز نوشته های روزنامه نگاران مانند آبی است که سال ها پشت سدی بلند جمع شده و ناگهان چون سیل بر بستر رودخانه ای خشک رها شده است. در آستانه میدان فراخ آزادی هستیم». کار به جایی رسیده بود که نشریه ضد انقلابی «جنگ» چاپ لس آنجلس از این میدان فراخ دهان تعجب گشوده بود: «در ایران مجلاتی منتشر می شوند بسیار پرمحتوا که دست به مبارزه و مقاومت فرهنگی زده اند. حرف هایی می نویسند که ما در این سوی اقیانوس جرأتش را نداریم».

 

- براساس نتایج یک تحقیق، در دوره وزارت خاتمی بر ارشاد، یک تلاش مشترک داخلی و خارجی برای محو جریان مذهبی در ایران مشاهده می¬شد. سازمان ها و نهادهای وابسته و یا مرتبط با نهادهای حاکمیتی ایران (مانند کیان) و آمریکا(مانند بنیاد آمریکایی سیرا به سرکردگی هوشنگ امیر احمدی)  فعالیت چشمگیری را برای تاثیرگذاری بر فرهنگ و سیاست در ایران انجام می دادند. در همین دوره، رفت و آمد عناصر ایرانی مرتبط با حاکمیت آمریکا نظیر «احسان نراقی» و «هوشنگ امیراحمدی» به تهران و حضور در نهادهای دولتی به راحتی صورت می گرفت؛ گو اینکه رفت و آمد عناصر ایرانی به غرب، از این هم راحت تر بود.

 

- در همین عصر بود که مقام معظم رهبری  حضرت آیت الله خامنه ای برای نخستین بار از مسئله «تهاجم فرهنگی» سخن به میان آورده و هشدار دادند: «در حال حاضر، یک جبهه بندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سیلی راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست، بسیج عمومی هم در آن جا هیچ تأثیری ندارد. آثارش هم به گونه ای [است] که تا به خود بیائیم گرفتار شده¬ایم. مثل‌ یک‌ بمب‌ شیمیایی‌ نامحسوس‌ و بدون‌ سروصدا عمل‌ می‌کند. فرض‌ کنید در محوطه‌ای‌ یک‌ بمب‌ شیمیایی‌ بیفتد که‌ احدی‌ نفهمد که‌ این‌ بمب‌ در آن‌جا افتاد؛ ولی‌ پس‌ از هفت‌، هشت‌ ساعت‌ ببینند صورت ها و دست¬های‌ همه‌ تاول‌ زده‌ است».

 

- در جشنواره فیلم فجر سال 1369، فیلم هایی با مضامین و صحنه های مبتذل اکران شد و حتی به یک هنرپیشه زن ترک که در کشور لائیک خود به فساد و فحشا معروف بود، جایزه سیمرغ بلورین اعطا شد تا سرانجام داد اعتراض روحانیت نیز درآید. آیت الله «احمد جنتی» در یکی از خطبه های نماز جمعه اسفندماه 69 شهر مقدس قم باب انتقاد از خاتمی را گشود و گفت: «حرکت خزنده ای به نام هنر در بعضی جشنواره های مبتذل و مجلات توسط افرادی طاغوتی که منزوی شده بودند، به راه افتاده است و کسانی که در رژیم گذشته فعال بودند، امروز دارند در صحنه حاضر می¬شوند. این حرکت با به تمسخر گرفتن و تحقیر خانواده شهدا، حزب الله، بسیج، پاسدار و ارزش های انقلابی قصد دارد به انقلاب ضربه بزند و هنرمندان متعهد باید با آن مقابله کنند».  به دنبال انتشار سخنان آیت الله جنتی در کیهان، خاتمی در پاسخ به این انتقادات سکوت نکرد و در جوابیه ای که به روزنامه مذکور ارسال کرد، آیت الله جنتی و دیگر منتقدانش را با زشت ترین الفاظ به «ارتجاع»، «نادانی»، «کم دانی»، «ناآگاهی»، «کم توانی» و «تحمیل سلیقه های یک جریان بر کل جامعه فرهنگی کشور» متهم کرد و در عوض، کسانی که انتقاد آیت الله جنتی را برانگیخته بودند، «جوانان متعهد و انقلابی» خواند.

 

- واکنش رسانه های ضدانقلاب به استعفای خاتمی واقعا جای تعجب داشت و مصداق بلند شدن «ناله شیطان» بود. بی بی سی از آنچه «اصلاح در درون رژیم جمهوری اسلامی در مسائل فرهنگی»  خواند، ناامید شد، هفته نامه آبزرور منتقدان خاتمی را «تندروها»یی خواند که به نظرات «لیبرالی» وی حمله می کردند ، و رادیو اسرائیل نیز استعفای خاتمی را اینگونه توصیف کرد: «وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در استعفانامه خود هشدارهای تندی نسبت به خطر تحجر و واپس گرایی و خشک مقدس بودن برای آینده فرهنگ و هنر ایران داده است».

 

مشروح:

هشتم آذرماه 1361 جلسه معارفه خاتمی در وزارت ارشاد برگزار شد و او در سخنانی دیدگاه های خود را درباره وظایف وزارت ارشاد تشریح کرد. خاتمی در این جلسه نقش، هدف و مقصد وزارت ارشاد را تعالی بخشیدن به شخصیت انسانی و رساندن بشر به کمال دانست و در عین حال تصریح کرد که «مهم¬ترین عامل مسخ کننده فرهنگی غرب زدگی است که در بعدهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... متظاهر می شود».

 

خط فکری نیروهایی که خاتمی در وزارت ارشاد به خدمت گرفت اما با آنچه او به زبان می آورد کاملا متفاوت بود. کسانی که با امضای خاتمی در پست های معاونت و مدیریت های میانی ارشاد گنجانده شدند، روشنفکرانی بودند که دل در گرو تمدن غرب داشتند، اعتقادی به «گفته ها»ی خاتمی در مراسم معارفه نداشتند و شاید همراهی شان با او بیشتر به دلیل آگاهی از «ناگفته ها»ی وزیر بود؛ ناگفته هایی که بعدها به زبان آمد و نشان داد گوینده در گفته های آن روز خود صادق نبوده است: همان خاتمی که جلسه معارفه غرب زدگی را عامل «مسخ کنندگی» دانست، سال ها بعد صریحا تنها راه رسیدن به «سعادت» را پذیرش روش و منش غربی خواند.  کم نبودند کسانی که از این اعتقاد راسخ اما پنهان خاتمی باخبر بودند. بنابراین، قرار گرفتن این روشنفکران و مومنین به لیبرال دموکراسی غربی در پست¬های مدیریتی وزارت ارشاد کاملا قابل درک است: «بهزاد نبوی»، «ابراهیم اصغرزاده»، «عیسی سحرخیر»، «محمد علی ابطحی»، «سید مصطفی تاج¬زاده»، «محسن امین زاده»، «هادی خانیکی»، «محسن آرمین»، «احمدستاری»، «علی اصغر فرامرزیان»، «مرتضی حاجی»، «رجبعلی مزروعی»، «محمد ملا زم»، «فیض الله عرب سرخی»، «سعید پورعزیزی» و «احمد بورقانی». این بود که علی رغم ادعاهای خاتمی مبنی بر وظایف متعالی ارشاد، این وزارتخانه در عمل راه دیگری پیمود.

 

خاتمی نزدیک به 10 سال وزیر ارشاد بود. بدین صورت که میر حسین موسوی در کابینه دوم خود نیز نام او را برای تصدی وزارت ارشاد به مجلس معرفی کرد و وقتی کار دولت موسوی پایان یافت، هاشمی رفسنجانی در راس دولت قرار گرفت و این بار در مقام رئیس جمهور، یار دیرینه خود را در مقام وزارت ابقا کرد.

 

می توان حضور خاتمی در این وزارتخانه را به دوره قبل و بعد از رحلت امام(ره) تقسیم کرد. پیش از رحلت امام(ره)، مواضع خاتمی در اکثر موارد مبتنی بر همان خط مشیی است که او و جریان موسوم به چپ از ابتدای انقلاب در پیش گرفته بودند و آن، حمایت تمام قد از سیاست های رسمی و اعلانی نظام بود که غالبا از زبان امام(ره) بیان می شد. عملکرد تیم منصوب از سوی خاتمی در وزارت ارشاد نیز در دوران حضور امام(ره) بیشتر جنبه اجرایی داشت و بر مبنای ایدئولوژی انقلابی بود: ایجاد 30 پایگاه فرهنگی در 17 کشور جهان، تدوین طرح «ضوابط و نظارت بر امر کتاب و نشریات»، راه اندازی هیئت منصفه مطبوعات، دادگاه ویژه مطبوعات، برگزاری جشنواره فیلم فجر، برگزاری نمایشگاه کتاب و... از جمله این اقدامات است.

 

اما دوره دوم حضور خاتمی در ارشاد که عصر بعد از رحلت حضرت امام (ره) است، دوره دگرگونی های شگفت انگیز در باورها و شعارهای جریان چپ است. تحولاتی که به سرعت سمت و سوی سیاست گذاری ها و اقدامات وزارت ارشاد خاتمی را نیز دگرگون ساخت.

 

لیدرهای طیف چپ که در دوران حیات امام(ره) خود را مدافع اصلی ولایت فقیه معرفی می کردند، اکنون با رحلت امام(ره) چون مصداق جدید ولی فقیه را مطابق خواسته ها و مطامع خود نمی دیدند، به تجدید نظر علنی در عقاید و باورهای پیشین خود از جمله اعتقادشان نسبت به ولایت فقیه دست زدند؛ یعنی چون تاب مصداق را نیاوردند، تصمیم گرفتند اصل را بکلی زیر سوال ببرند.

 

عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری همه برنامه های این طیف را به هم ریخته بود. از دیگر سو، امام نیز از میان امت رفته بود و امثال خاتمی و خوئینی ها که در حقیقت معتقد به اسلام حداقلی و مخالف اصل ولایت فقیه بودند، اما به خاطر امام سکوت کرده بودند، دیگر دلیلی برای تکرار نمایش های گذشته نمی¬دیدند. این افراد که همواره سودای قبضه کردن قدرت را در ذهن می پروراندند و حال خود را در انتهای یک بن بست مشاهده می کردند، به زودی به این جمع بندی رسیدند که با ساختار سیاسی موجود، یعنی نظام مبتنی بر ولایت فقیه، باید برای همیشه کرسی¬های گران¬سنگ قدرت را بدرود گویند. لذا شروع به یک برنامه ریزی بلند مدت برای براندازی نظام مستقر و جایگزین نمودن آن با یک سیستم دیگر کردند تا زمینه برای بازگشتشان به قدرت فراهم شود: جدا کردن دین از حکومت بر مبنای همان ایده «اسلام حداقلی»، بهترین راهکار برای پایان دادن به نظام ولایت فقیه، و اولین گام ضروری در این مسیر نیز، تدوین یک ایدئولوژی همه جانبه بود.

 

با استعفای خاتمی از نمایندگی ولی فقیه در موسسه کیهان، دیری نپائید که تیم وی نیز با ترکیب جدید نساخت و سرانجام در سال 69 کسانی چون بهروز گرانپایه، رضا تهرانی، ماشاء الله شمس الواعظین و مصطفی رخ¬صفت، با کیهان خداحافظی کردند. آنها با اجاره ساختمانی در خیابان «سمیه» تهران موسسه «کیان» را- که فقط یک حرف «هـ» از کیهان کم داشت- راه اندازی کرده و در راستای طراحی یک نظام سیاسی جایگزین، به طورتوامان در سه حوزه وزارت ارشاد، ماهنامه «کیان» و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری- به ریاست خوئینی ها- دست به یک سری کارهای گسترده فکری-تشکیلاتی زدند. مبنای این فعالیت ها نیز، در حقیقت بازگشت به نظریه «اسلام حداقلی» لیدرهای مستعفی و «تکامل دین با تاسی به مکاتب بشری» بود که پیش و پس از انقلاب، نگرانی مومنان واقعی به طریقت امام(ره) را برانگیخته و تنش ها و اختلافات میان روحانیون مبارز را دامن زده بود. به هر تقدیر، شاخه دانشگاهی این جریان ماموریت یک گفتمان سازی بر مبنای نگاه حداقلی به دین را به عهده گرفت؛ گفتمانی که در افق خود یک فرآیند «نظام سازی» داشت و از محدود کردن اسلام به حوزه فردی و ترکیب اسلام با دموکراسی غربی آغاز، و نهایتا به تشکیل نظامی بر اساس جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) می رسید. جریان چپ با تمام ظرفیت کمر به تغییر نظام سیاسی ایران بسته بود تا بلکه مانند روزهای طلایی دهه 60، دوباره طعم شیرین قدرت را بچشد.

 

اعضای حلقه کیان هر هفته چهارشنبه در منزل یکی از اعضا گردهم آمده   و با قرار دادن غرب پژوهی به عنوان محور مطالعات خود، به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزش های بومی و محلی، بهترین راهکار است. لذا در همین راستا به تلفیق سه شاخه ملت، اسلامیت و غرب پرداختند؛  و در همینجا بود که نطفه نظریه سکولاریسم اسلامی بسته شد. این نظریه با آنچه نهضت آزادی و مهندس بازرگان در اوائل انقلاب دنبال می کردند، قرابت بسیاری داشت و اکنون نیازمند ائتلاف با تیم جدید نهضت بود، اما جریان چپ و به ویژه خود خاتمی به شدت در مقابل عقاید جریان بازرگان ایستاده بودند و هم اکنون، گذشته ها باید به نحوی جبران می شد. جالب اینکه حلقه کیان در اولین مقالات نشریه خود به واسطه اقدامات چپ روانه‌ای که در سال‌های 59 تا 64 علیه نهضت آزادی داشتند، در مقام عذرخواهی برآمدند و پس از آن مقالات و مصاحبه‌های عناصر شناخته شده نهضت آزادی، به عنوان جریان پیشانی سفید مخالف ولایت فقیه، بی‌دریغ در «کیان» چاپ ‌شد. آنگونه که «سعید مدنی» توصیف می کند، «در سال های پایانی دهه 60 به تدریج یخ ها ذوب شد و امکان بازسازی روابط گذشته در این جریان ایجاد شد».

 

تجدد طلبی و رفرم دینی، افقی بود که در دیدگاه های جریان کیان نمایان شد. کم کم تمامی چهره های تجدیدنظر طلب که در ایده «اسلام منهای سیاست» مشترک بودند، در همین حلقه یکدیگر را یافتند. در سال¬های پایانی دهه 60 «مصطفی تاج زاده»، «محسن آرمین»، «محسن سازگارا»، «عمادالدین باقی»، «اکبر گنجی»، «هاشم آغاجری»، «علیرضا علوی تبار»، «محسن کدیور»، «مرتضی مردیها» و «سعید حجاریان»، برای آنچه علوی تبار «گذار به دموکراسی» می خواند، تلاش می کردند.

 

گفتمانی که در این دوره روند تکامل خود را طی می کرد، تقریبا همان بود که «سید محمد خاتمی» در دهه 40 و در کلاس های درس فلسفه غرب به آن رسیده بود. لذا خاتمی علاوه بر اینکه در تیم رهبری مجمع روحانیون حضور داشت و در برنامه ریزی های کلان مجمع برای تغییر نظام سیاسی ایران نقش اساسی ایفا می کرد،  در این سو هم با حلقه کیان و هم با مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری نیز رابطه نزدیک داشت و در مباحث فکری آنان شرکت می کرد. محمدرضا خاتمی برادر وی می گوید:

 

فرصتی که برای ما ایجاد شد، التفات فکری ما در سه حوزه بود: یکی حوزه تفکراتی بود که در قالب ترجمه وارد می شد. اعم از تفکرات فلسفی، نظریات جامعه شناسی و تجربیات کشورهای دیگر که مرحله گذار را طی کرده بودند. حوزه دوم، روشنفکران دینی داخلی بود. موثرترین آنها حلقه کیان بود. افراد دیگری هم بودند که تفکرات جدیدی در مورد دین ورزی در عرصه سیاست ارائه می¬کردند. حوزه سوم بازخوانی اندیشه های ملی-ایرانی بود که الزاما منبع دینی هم نداشتند.

 

مجموعه کیان بر محور فکری دکتر «عبدالکریم سروش» قرار داشت؛ به همین جهت جلسات فکری کیان همواره با ارائه یک سخنرانی در حوزه «معرفت شناسی دینی» توسط سروش شروع می شد و بقیه اعضا به بحث پیرامون مطالب سروش می پرداختند. سخنرانی مذکور در ماهنامه کیان نیز درج می شد.

 

رفته رفته با رسوخ راسیونالیسم (خرد گرایی مفرط)، فهم سکولار ودنیایی از دین، کثرت گرایی های معرفت شناختی، و تجدد و رفرم دینی در دیدگاه های اعضای کیان، زمینه بازسازی نظریاتی چون پلورالیسم دینی، کثرت گرایی فرهنگی، سکولاریسم، تسامح وتساهل برای جامعه ایرانی از سوی این تیم فراهم شد. سروش و مجموعه عناصر حلقه کیان بر این باور بودند -و آن را ترویج هم می کردند- که «حتی یک دلیل عقلی و شرعی برای کامل بودن دین در دسترس نیست»، یا «فقه صرفا یک جریان تاریخی است که خود را به دین تحمیل کرده» و نیز «دین پاسخگوی هیچ نیازی از نیازهای بشر نیست»!

 

آموزه هایی که گروه کیان در نشریات مختلف بیان می کردند، تنها ترویج یک گفتمان متفاوت درمقابل گفتمان «جمهوری اسلامی» نبود، چرا که اگر این¬گونه بود، یک مواجهه علمی می توانست جوابگوی آن باشد. آموزه¬های این حلقه ذیل عنوان«روشنفکری دینی» در واقع یک روند سیاسی بود که با پوششی تئوریک بیان می شد. این تحرکات البته از نگاه تیزبین رهبر انقلاب پنهان نماند. در بیانات رهبر معظم انقلاب که در همان دوران شکل گیری ایدئولوژی سکولارها ایراد شد، به وضوح می توان اهداف و مقصود این جریان را مشاهده کرد: «من فکر می کنم، یک جریان لیبرالیسم قوی وجود دارد؛ این جریانی که می خواهد اسلام در صحنه نباشد، جریانی که می خواهد روحانیت منزوی باشد، جریانی که ولایت فقیه را از اساس قبول ندارد. فلسفه این جریان را سروش می گوید، مسائل سیاسی اش را یک افراد دیگر می گویند».

 

بعدها محمد قوچانی درباره روند کار گروه کیان نوشت: «در حقیقت حمیدرضا جلایی پور، ماشاءالله شمس الواعظین، محسن سازگارا و سید مرتضی مردیها، مردانی بودند که می کوشیدند با تعمیم آموزه های عبدالکریم سروش به قلمرو سیاست، امتداد منطقی باورهای نوین لیبرال را نشان دهند؛ باورهایی که از پوزیتیویسم و لیبرالیسم کلاسیک مهدی بازرگان و پراگماتیسم و مصلحت گرایی ساده اکبر هاشمی رفسنجانی فراتر رفته و به نوعی ایدئولوژی «لیبرالیسم نو» بدل می شد».

 

از نیمه دوم سال 69 ، در کنار کیان، حلقه دیگری نیز به نام سلام شکل گرفت و تریبون سراسری این جریان شد. سلام روزنامه ای بود که اولین پیش شماره اش به مدیرمسئولی خوئینی ها در 29 بهمن 69 روی گیشه مطبوعات خودنمایی کرد. عناصر محوری حلقه سلام را تیم معاونین و  مدیرکل های سید محمد خاتمی در وزارت ارشاد تشکیل می دادند. اعضای کیان و سلام، و همچنین تیمی مرتبط با این دو حلقه در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، علاوه بر آنکه ماموریت بازمهندسی جریان چپ و تغییر در آرایش سیاسی و بنیان های عقیدتی آن را به عهده داشتند، به تعبیر «محمد قوچانی» آمادگی ورود به عرصه سیاست را نیز تمرین می کردند تا در قالب سیاست¬مداران آینده ظاهر شوند.

 

تیم تشکیل دهنده حلقه کیان با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارتباط تنگاتنگی داشت. به ویژه اینکه سه نفر از معاونین خاتمی در این وزارتخانه(آقایان گرانپایه، قاضیان و تاج‌زاده)، به صورت دوجانبه عمل می کردند؛ یعنی هم در کیان بودند و هم در ارشاد مسئولیت داشتند. این بود که زمینه محدودی برای آزمایش و عملیاتی کردن گفتمان در حال رشد مجموعه نیز در حوزه اجرا فراهم شد. به این صورت که تیم مذکور، وزارت ارشاد را به عنوان یک نهاد حاکمیتی محدود در نظر گرفته و ایده سکولاریسم را در آن به بوته آزمایش نهادند تا بعدها همین پروژه را با رفع نواقص، در سطح کلان به اجرا بگذارند. آنان با تاسی به اصول سکولاریسم، ابتدا رویکردهای دینی را از سیاست گذاری های وزارت ارشاد حذف نمودند. در مرحله بعد، دست به اقدامات گسترده ضد دینی در حوزه مسئولیت وزارت ارشاد زدند و چون این نهاد قرار بود به شیوه سکولاریستی رفتار و مستقل از دین عمل کند، در مقابل این اقدامات واکنشی نشان نمی داد. در عین حال، نفس این اقدامات ضد دینی نیز خود یک هدف مهم حلقه کیان و تیم ارشاد به حساب می آمد. چه، اگر این جریان موفق می شد با توجه به گستره و اهمیت فعالیت¬های وزارت ارشاد، اعتقادات دینی مردم را کم¬رنگ کند، نسل جدید برای پذیرش یک نظام سیاسی سکولار آماده تر می شد. این بود که یک هجمه تمام عیار از دریچه ارشاد علیه گفتمان انقلاب اسلامی آغاز، و دین زدایی از جامعه بر مبنای لیبرالیسم فرهنگی به عنوان اولین سنگر برای فتح تعیین شد.

 

 

وزارت تحت مدیریت خاتمی اما در عین ادعاهایش درباره احترام به همه نظرات و آزادی افکار و عقاید، در برابر فعالیت هنری-مطبوعاتی طیف متعهد و دل¬سوز انقلاب موانع فراوان ایجاد می کرد چه، یکی از ضرورت ها و لوازم دین زدایی، ممانعت از گسترش فعالیت های دینی بود! از آن جمله می توان به اقدام وزارت ارشاد تحت مسئولیت خاتمی در توبیخ شیهد سید مرتضی آوینی به دلیل انتشار یک عکس بر روی جلد مجله سوره اشاره کرد. در این عکس یک جوانان بوسنیایی دیده می شود که به تقلید از بسیجیان ایرانی، پیشانی بند «الله اکبر» بر پیشانی بسته و آوینی می خواسته با این عکس درباره محبوبیت بسیج و انقلاب اسلامی در دنیا سخن بگوید. خاتمی به بهانه اینکه این عکس «مغایر با شئونات اسلامی» بوده، سید مرتضی را توبیخ کرد. شهید آوینی درباره این عکس می گفت: «این جهاد الله اکبر، تهاجم فرهنگی ما به غرب است» . به قول یوسف¬علی میر شکاک، در دوره خاتمی حمایت از روشنفکران به غایت رسید و «مرتضی می گفت همانقدر که از آنها حمایت می کنید، از بچه های انقلاب هم حمایت کنید».

 

شهید آوینی از جمله کسانی بود که به انحرافات عقیدتی خاتمی پی برده و با قلم عریان به سیاست های لیبرال وی در عرصه فرهنگ تاخت. از جمله این انتقادات می توان به انتقاد آوینی از نقطه نظرات خاتمی درباره مقوله «آزادی» اشاره کرد. خاتمی در آن دروان، زمانی در برنامه تلویزیونی «ارتباط نزدیک» شبکه اول تلویزیون حاضر شد و گفت که «ذکر مسائل جنسی در کتاب ترویج فحشا نیست. این مسائل در قرآن هم آمده است. در کتب دینی ما هم آمده است»، و این امر سید مرتضی را به شدت برانگیخت و به انتقاد واداشت.

 

آوینی در جای دیگری نیز به مواضع خاتمی واکنش تندی نشان داده است. خاتمی در اردیبهشت ماه 1370 طی سخنانی جامعه غرب را ستوده و می گوید:

انقلاب ما با آنچه در دنیا می گذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است و اصولاً هر انقلابی با وضع موجود به مخالفت بر می¬خیزد. ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز – غرب فکری – دارای اندیشه است، قرن هاست که شکل گرفته است، مبانی آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است، تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است و نحله های فکری مختلف سمبل آن است. مسئله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است؛ بخصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است. آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است. ما معتقدیم که باید با تبادل اندیشه در افراد مدافع نظام مصونیت به وجود بیاوریم.

 

«سید مرتضی آوینی» نیز در پاسخ به این سخنان، طی یادداشتی در مجله سوره، خاتمی و امثال او را افرادی مرعوب در برابر غرب دانست و نوشت: «اشتباه دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آنها در برابر غرب دارد آن است که آنها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمی بینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمی‌کنند. دگراندیشان و روشنفکران سکولار باید آزاد باشند، اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت می‌خواهد! دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاست های نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی می‌کند!».

 

با این همه اما وقتی خاتمی در برابر این سوال قرار می گرفت که «آیا صحیح است که با بودجه و امکانات دولتی که بعضا با یارانه تهیه شده، به مجلات خاصی میدان داده شود که تفکرشان دقیقا نفی خواسته های مردم است؟»، ژست آزادی بیان می گرفت و جالب اینکه این نوع آزادی را به امام(ره) و رهبری هم نسبت می داد: «سیاست نظام جمهوری اسلامی از امام گرفته تا امروز، این نیست که فقط حرف خودی در ایران مطرح شود و مخالفین حق سخن گفتن نداشته باشند» ؛ و این¬گونه حمایت وزارت تحت مسئولیتش از جریان های معاند و مخالف نظام را توجیه می کرد.

 

«امروز به جرأت می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد مگر آن که از متن تمدن غرب بگذرد وشرط دگرگونی اساسی، آشنایی با غرب و لمس روح آن تمدن یعنی تجدد است.کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن آشنایی محروم هستیم. توسعه به معنای امروزش، میوه یا شاخ و برگ تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید سخن بیراهی نیست و این  سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غرب باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت».

 

گویا امام خمینی(ره) وقتی آبانماه 62 در جمع مسولان وزارت ارشاد وقت که خاتمی در راس آنها بود،‌سخن می گفتند،‌ دقیقا نگران چنین روزی در حیات سیاسی خاتمی بودند که به صراحت فرمودند: «نباید دستمان را پیش دیگران دراز کنیم،‌ تمدن اسلام بر سایر تمدن ها مقدم است»؛‌جمله ای که سید محمد خاتمی در فردای روز دیدار با امام آن را به عنوان تیتر نخست کیهان برگزید،  ‌اما گذر زمان ثابت کرد که نه آن روز بدان معتقد بود و نه بعدها به آن وفادار ماند.

منبع:جام





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
رییس سازمان بازرسی کل کشور تاکید کرد: ابلاغ‌های رییس قوه قضاییه برایم به قوت خود باقی است.

به گزارش علمدار بصیر: قاضی ناصر سراج درباره پرونده‌هایی که تا قبل از تصدی بر ریاست سازمان بازرسی کل کشور عهده‌دار رسیدگی به آنها بوده است، گفت: در ابلاغی که از سوی رییس دستگاه قضایی صادر شد، تنها ذکر شده است که «معاون دادستان کل به سمت ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب می‌شود»، بنابراین مابقی ابلاغ‌هایم به قوت خود باقی است.

رییس سازمان بازرسی کل کشور در پاسخ به این سوال که در نتیجه شما همچنان قضاوت در پرونده‌های مهدی هاشمی و اختلاس سه هزار میلیاردی را بر عهده دارید، خاطرنشان کرد:‌ «با توجه به آنچه گفتم در این رابطه نتیجه‌گیری بر عهده شماست».

قاضی ناصر سراج حدود 10 سال سرپرستی دادسرای جنایی تهران را بر عهده داشت و پس از آن به عنوان معاون امنیت دادستان کل کشور منصوب شد.

وی در هفته گذشته به طور رسمی جایگزین مصطفی پورمحمدی در سازمان بازرسی کل کشور شد.

مرجع : خبرگزاری ایسنا




تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
دکتر سید حسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت کابینه دولت یازدهم یکی از نزدیک‌ترین یاران به روحانی، رئیس جمهور کشورمان محسوب می شود.

به گزارش علمدار بصیر به نقل از پایگاه خبری امید، دکتر قاضی زاده هاشمی، از جمله وزرایی است که شاید نام وی کمتر به گوش برسد اما تاثیر حضورش در کابینه بسیار محسوس است.

حضور و تاثیر پر رنگ وی در کابینه و در چینش وزرای دولت یازدهم با قرار گرفتن در حلقه مشورتی رئیس دولت برای انتخاب وزار تا آنجا نمایان می‌شود که وی در متقاعد کردن برخی افراد برای پذیرش سمت وزارت نقش تاثیر گذاری داشته است.





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
به گزارش علمدار بصیر: این روزها بحث جنلالی در اکثر نقاط ایران به چشم میخوره و اونم داربی این جمعه پرسپولیس و استقلال است که در اوج هیجان قرار دارد.
 
 




تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
برخی از گناهان و معاصی جز گناهان ریشه ای محسوب می شود به گونه ای اگر این گناهان در وجود کسی باشد کاری بس دشوار درپیش دارد

یکی از این گناهان که  ریشه بسیاری از گناهان می باشد حسادت است و افرادی که گرفتار آن هستند نه خود اسایش دارند و نه آسایش دیگران را می توانند ببینند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
چون حضرت نوح علیه السلام از کشتی پیاده شده شیطان نزد او آمد و گفت :در روی زمین کسی به اندازه تو بر من منت و احسان ندارد ،تو این افراد فاسق و خلافکار را نفرین کردی و مرا از آنها اسوده خاطر کردی
آیا به تو دو خصلت یاد ندهم ؟
یکی این است که از حسادت دوری زیرا حسادت بود که با من آن کرد که کرد(ومرا از درگاه خدا راند)
و از حرص بپرهیز زیرا حرص بود که با آدم آن کرد که کرد(و او را از بهشت راند)
بحار ج 11ص 317)
 وبراستی که چنین است

چه دروغ ها که ریشه آن حسادت است

چه غیبت ها که از سر حسادت بیان می شود

چه قتل ها که تنها بر اثر یک حسادت کوچک به وقوع می پیوندد

و....





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
امام صادق علیه السلام در حدیث شریفی سفارش فرموده‌اند که با عبرت از گذشت و عفو خداوند، از خطاهای دیگران گذشت کنیم و پاسخ بدی را با خوبی بدهیم.
 امام جعفر صادق علیه السلام در بخشی از سفارش‌های خود به ابن جندب فرمودند:
با کسى که از تو بریده، وصل کن؛ به کسى که چیزى به تو نداده، عطا کن؛ با کسى که به تو بدى کرده، خوبى کن؛ به کسى که به تو دشنام داده، سلام کن؛ باکسى که با تو دشمنى کرده، انصاف داشته باش؛ و از کسى که به تو ظلم کرده، در گذر؛ همچنان که دوست دارى از تو در گذرند.
پس از گذشت خداوند از خودت عبرت بگیر. آیا نمى بینى خورشید خداوند برخوبان و بدان مى تابد و بارانش بر صالحان و مجرمان نازل مى شود؟

متن حدیث:

یابن جندب! صل من قطعک واعط من حرمک واحسن الى من اسإ الیک وسلم على من سبک و انصف من خاصمک واعف عمن ظلمک کما انک تحب ان یعفى عنک فاعتبر بعفوالله عنک  الاترى ان شمسه اشرقت على الابرار و الفجار و ان مطره ینزل على الصالحین و الخاطئین

«مستدرک، جلد 9، صفحه 11»
 




تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
من همواره سعی کرده‌ام نمازم را اول وقت بخوانم چرا که نماز اول وقت آرامش خاصی را به من می‌دهد.. از این رو توصیه می‌کنم که برای آرامش و عبادت با خدا نماز را اول وقت بخوانیم.
به گزارش علمدار بصیر: "افسانه پاکرو" بازیگر جوان و محبوب سینما و تلوزیون ایران در این خصوص می گوید: من همواره سعی کرده ام نمازم را اول وقت بخوانم چراکه نماز اول وقت آرامش خاصی را به من می دهد و بعد از آن متوجه شده ام که تمرکز بهتری نیز در کارهایم دارم , از این رو توصیه می‌کنم که برای آرامش و عبادت با خدا نماز را اول وقت بخوانیم.

وی همچنین در خصوص بازی در سریال های ویژه ماه رمضان با توجه به بازی در سریال زاینده رود که متناسب با ماه رمضان بود گفت: من خیلی دوست دارم که سریال با حال و هوای ماه رمضان متناسب باشد اما در مسیر زاینده رود کمی متفاوت بود,اگر سال های آینده سریالی که متناسب با ماه مبارک رمضان ساخته شود و به من پیشنهاد بدهند حتما بازی خواهم کرد.

منبع: پرداد

 





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
ماهواره تدبیر به عنوان اولین اقدام مهم فضایی دولت بازدهم به فضا پرتاب خواهد شد.

به گزارش علمدار بصیر به نقل از مشرق: اکبر ترکان مشاور رییس جمهور و سرپرست سازمان فضایی شنبه شب در خلال حضور خود در برنامه شبهای افتابی شبکه تهران گفت که در اخرین گفتگوی خود با حمیدرضا فاضلی مسئول سابق سازمان فضایی که اکنون به عنوان قائم مقام ترکان در این سازمان مشغول فعالیت است، قرار شده است اولین ماهواره ای که در دولت یازدهم به فضا پرتاب می شود، "تدبیر" نام داشته باشد.





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir
یک گروه سلفی در مصر به مسلمانان نسبت به خوردن گوجه فرنگی هشدار داده و اعلام کرده گوجه فرنگی یک میوه مسیحی است!
به گزارش علمدار بصیر: ایسنا به نقل از پایگاه خبری Now Lebanon نوشت: این گروه بر این مبنا که در صورت تقسیم گوجه فرنگی به دو نیم، شکل داخل ‌آن شبیه به صلیب است، پس گوجه یک میوه مسیحی است و خوردن آن حرام است!

گروه سلفی "جامعه مردمی اسلامی مصر” در صفحه فیس‌بوک خود تصویری از یک گوجه فرنگی نصف شده و شکل صلیبی داخل آن را به نمایش گذاشته است.

در پیامی که در صفحه این جامعه منتشر شده، آمده است: خوردن گوجه فرنگی به این دلیل ممنوع است که این میوه مسیحی است. گوجه فرنگی به جای تحسین خداوند، از صلیب تمجید می‌کند و داخل گوجه فرنگی بیانگر نماد صلیب است به جای خداوند!

این پیام خشم کاربران محلی فیس‌بوک را برانگیخته است.

این گروه هم‌چنین در پاسخ به موج انتقادات از این فتوای عجیب مجبور شده عنوان کند اگر گوجه فرنگی را طوری قاچ کنید که داخل آن شبیه به صلیب نشود، می‌توان آن را خورد!





تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/6/10 | نویسنده : alamdarbasir


 

تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون