|
متاسفانه خاتمی و دوستانش ،در همه این سالها سعی کرده اند با رفتارهای روشنفکرانه، از " مردم سالاری دینی " پوستینی بدوزند تا بر قامت مزورانه ی جریانی به نام اصلاحات و جنبش سبز بپوشانند.
به گزارش علمدار بصیر: سید محمد خاتمی رئیس موسسه گفت و گوی تمدنها در اظهاراتی قابل تامل در جمع برخی نمایندگان دانشجویان سراسر کشور، در بخشی از صحبت هایش به اوضاع منطقه خاورمیانه و کشورهایی مانند مصر و سوریه پرداخته است. منبع:عصرامروز
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
نتایج تحقیقات جدید نشان می دهد پوشیدن کفش های پاشنه بلند موجب می شود زنان علاوه بر آنکه تمرکز خود را روی حفظ تعادل شان افزایش دهند، ولخرجی نیز نکنند.
به گزارش علمدار بصیر: پژوهشگران دانشگاه بیرگهام یانگ انگلیس دریافته اند زنانی که کفش های پاشنه بلند به پا می کنند بر روی خرید کردن دقت بیشتری به خرج داده و انتخاب های بهتری را در فروشگاهها صورت می دهند. جفری لارسون استاد بازاریابی دانشگاه بیرگهام یانگ و مجری این تحقیقات می گوید: اگر فرد ولخرجی هستید و یا در خرید افراط می کنید شاید بهتر باشد کفش های پاشنه بلند به پا کنید.
وی کشف کرده است آنچه که موجب می شود ذهن بر روی حفظ تعادل متمرکز شود، انتخاب های خرید را نیز تحت تاثیر قرار می دهند. نتایج این تحقیقات در حالی حاکی از فواید پوشیدن کفش های پاشنه بلند است که تحقیقات پیشین نشان داده است که کفش های پاشنه بلند اگر به صورت طولانی مدت استفاده شود موجب کوتاهی عضلات پشت ساق ها و دردهای شدید در همان ناحیه خواهد شد.
طبق بررسی های انجام شده، اگر خانمها مدتی طولانی کفش پاشنه بلند به پا کنند، محور بدنشان بخصوص در ناحیه پا تغییر میکند؛ تغییر محور ساق پا سبب انقباض یا کشیدگی بیش از حد عضلات میشود و عدم استراحت عضلات درگیر، دردهایی مزمن را با خود به همراه میآورد.
پیروان این نظریه همچنین بر این باورند که تغییر محور بدن در ناحیه لگن و ستون مهرهها نیز اثرات نامناسب میگذارد و وقتی پاشنه از محور اصلی بالاتر رود، فشار کل بدن بر پنجههای پا وارد خواهد شد.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
به گزارش علمدار بصیر: روزنامه لندنی "الحیات" (alhayat) گزارش داد در روزهایی که تهدیدهای آمریکا در حمله به سوریه شدت گرفته است روزنامه لندنی "دیلی میل" در مقاله ای با موضوع "اسماء همسر بشار اسد" وی را زنی لاابالی و ولخرج معرفی کرد.
زندگی "اسماء الاسد" همسر "بشار اسد" رئیس جمهور سوریه همواره موضوعی بوده که کنجکاوی رسانه های عربی و غربی را در جهان برانگیخته بود ولی اینبار ظاهرا سناریوی تخریب و از چشم انداختن وی نزد مردم سوریه و جهان در دستور کار این رسانه ها قرار گرفته است، به ویژه اینکه در هفته های گذشته گزارش های زیادی از وی منتشر شد که موسسه های خیریه در دمشق تشکیل داده و مردم آسیب دیده را اطعام کرده و پناه داده است، در میان مردم آمده و سعی می کرد در بحران سوریه خود را از مردم دور نگه ندارد.
روزنامه دیلی میل در راستای تخریب خانوده بشار اسد ادعاهای غیر معقولی کرده و نوشت: همسر بشار اسد که ظاهرا به زیبایی و موقعیت خود خیلی بها می دهد زندگی مرفه و لوکسی برای خود درست کرده و همواره کالاهای خاص و گران قیمت خریداری می کند.
این روزنامه انگلیسی که می گوید اطلاعات خود را از دشمنان بشار اسد که سابقا با خانواده آنها در ارتباط بوده اند، بدست آورده می افزاید: اسما الاسد در روزهایی که مردم سوریه روی خاک می خوابند برای فرزندان خود غذاهای گرانقیمت خارجی می خرد و هزینه زیادی را برای متناسب بودن اندام خود خرج می کند.
این روزنامه مغرض در ادامه می نویسد: اسماء الاسد و فرزندان خود که این روزها در زیر زمینی بتنی که در برابر حمله موشکی آمریکا مقاوم باشد، زندگی می کنند از طریق اینترنت به خرید لباس های گرانقیمت می پردازد و لوسترهایی از لندن خریده که قیمت آنها به 375 هزار دلار می رسد، وی بسیار لا ابالی است و به آنچه که در کشور می گذرد اهمیتی نمی دهد و طوری رفتار می کند که گویی سالهای سال همسرش در صدر قدرت باقی خواهد ماند.
دیلی میل که در گذشته خبر دروغین فرار اسماء الاسد و فرزندانش به لندن را مخابره کرده بود، تشکیل موسسه های خیریه و همدردی با مردم را که بارها از طریق رسانه ها دیده شد، نمی بیند و می نویسد: وی بسیار ظاهر بین است، دارای قلب سنگی است و مردم مصیبت کشیده سوریه را نمی بیند و برای اینکه از جو اخبار جنگ و کشته های زیاد بحران سوریه دور بماند و افکار خود را به این امور مشغول نکند به زندگی مرفه روی آورده است و به خرید و تفریح کردن می پردازد.
این روزنامه برای اینکه خشم مردم سوریه را برانگیزد نوشت: اسماء الاسد آرزو دارد فرزند خود را مانند پدر بزرگ و پدرش به ریاست جمهوری برساند و برای اینکار نقشه کشیده است.
پر واضح است در حالی که بسیاری از رسانه های دنیا اعتراف می کنند که محبوبیت بشار اسد و خانواده وی به خاطر ایستادگی در برابر توطئه های خارجی و همدردی با مردم آسیب دیده خود، از ابتدای آغاز بحران سوریه بسیار بیشتر شده است روزنامه دیلی میل و برخی رسانه های دیگر مانند شبکه سعودی "العربیه" با بیان این مطالب قصدی جز تخریب آنها نزد افکار عمومی جهان ندارند.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
تاریخ سیاست جهان نشان می دهد که دروغ گفتن و فرزندانش مانند خیانت به عهد، دبه کردن و فریفتن افکار عمومی، به صورت مداوم تکرار شده است.
به گزارش علمدار بصیر: با آن که همگان وقتی تاریخ را می خوانند و دروغ و ناراستی را نکوهش می کنند، اما مانعی در برابر تکرار این یار غار حاکمان و سیاست مداران پدید نیامده است. در گذشته دروغ گفتن توسط حاکمان ساده تر و بی نیاز از مستند سازی بود. امروز دموکراتیک تر شدن جوامع و گسترش ارتباطات و اطلاع رسانی سبب شده است تا حاکمان به گاه دروغ گفتن، دقیق تر عمل کنند و مستندتر سخن بگویند. اینجا 10 دروغ بزرگ سیاسی 100 سال اخیر را بازگو می کنیم. دروغ هایی که گاهی بهانه ای برای شروع جنگ های مرگبار بوده است؛ گاهی محملی برای سربه نیست کردن مخالفان و گاهی هم برای لاپوشانی کردن روابط عاشقانه:
1- هیتلر و شروع جنگ جهانی دوم: بهانه هیتلر برای حمله به لهستان و شروع جنگ جهانی دوم دروغ بود. آلمان نازی ادعا کرد گروهی از سربازان لهستانی به یک ایستگاه رادیویی درون لهستان حمله کرده اند. در حقیقت حمله ای از جانب لهستان به داخل خاک آلمان رخ نداده بود. این اتفاق کار خود واحدهای اس اس بود که لباس سربازان لهستانی را پوشیده بودند. 3- محاکمات استالینی: محاکمات استالینی در سراسر سال های دهه 1930 و 1940 که در شوروی و سپس دیگر کشورهای اروپای شرقی برگزار شد نیز یکی از بارزترین جلوه های دروغ در سیاست بود. حکومت، متهمان، قضات و شهود دروغ می گفتند و از افکار عمومی می خواستند تا این دروغ ها را باور کنند. از توطئه برای ترور رهبر کبیر تا جاسوسی برای بیگانگان و از خرابکاری در مسیر پیشرفت های خلق تا نفع طلبی خرده بورژوامسلکانه. تنها معدود کسانی بودند که در دادگاه های نمایشی دروغ ها را «دروغ» خواندند. 5- جانسون و شروع جنگ ویتنام: حادثه خلیج تونکن از سوی لیندون جانسون بهانه شروع جنگ ویتنام اعلام شد. اما حقایقی که بعدا افشا شد نشانگر آن بود که حادثه در خلیج تونکن به نحوی که آمریکا ادعا می کرده نبوده است. افشای نوارهای مکالمات شخصی جانسون و مک نامارا حاکی از آن بود که کل ماجرا مانند یک پرونده سازی و دروغ پردازی بوده است. 7- ریگان و ماجرای ایران کنترا: ریگان هم به سبب دروغگویی صریح به مردم و نمایندگان کنگره تا مرز سقوط پیش رفت. فروش مخفیانه سلاح به ایران که رابطه با آن مطابق قوانین کنگره ممنوع بود و انتقال وجوه حاصل از فروش سلاح به شورشیان ضد دولت چپ گرای نیکاراگوئه موسوم به کنتراها، دامن ریگان را گرفت. ریگان که دروغ گفته بود بعدا عذرخواهی کرد. او گیر نیفتاد اما کوچک ترهایی مثل سرهنگ اولیور نورث روانه حبس شدند. 9- جورج بوش، تونی بلر و سلاح های کشتار جمعی عراق: سال 2003 عملیات نظامی بزرگی برای ساقط کردن صدام دیکتاتور عراق که بلر و بوش مصرانه او را دارای سلاح های کشتار جمعی معرفی می کردند انجام شد. جنگی بزرگ و طولانی با چند صد میلیارد دلار هزینه و قریب به 5 هزار کشته برای ائتلاف. اما مشخص شد از سلاح های کشتار جمعی خبری نیست و این بوش و بلر بوده اند که دروغ گفته اند. 2- استالین و کشتار جنگل کاتم در لهستان: پس از حمله آلمان به لهستان، شوروی هم به لهستان حمله کرد. قریب به 30 هزار سرباز و افسر لهستانی اسیر جنگی که گمان می رفت احساسات دوستانه ای به شوروی ندارند در جنگل کاتم تیرباران شدند. استالین و مقامات شوروی با رد مسئولیت خود، وانمود می کردند این افراد توسط آلمانی ها تیرباران شده اند. 4- کِنِدی و حادثه خلیج خوک ها: پس از سقوط حکومت باتیستا، سی. ای. ای برنامه ای را برای ساقط کردن حکومت کاسترو از طریق مسلح کردن و آموزش مخالفان کوبایی آغاز کرد. عملیات جنگل شمالی در 1962 با پیاده شدن نیروهای ضدانقلابی کوبایی در خاک این کشور به سرعت با شکست روبه رو شد. کندی رییس جمهور وقت آمریکا حقیقت را درباره مسئولیتش در این ماجرا نگفت. 6- نیکسون و ماجرای واترگیت: رییس جمهوری که در برابر دوربین ها خود را از ماجرای جاسوسی از مقر حزب دموکرات در جریان انتخابات ریاست جمهوری تبرئه کرد گمان نمی کرد توسط یک افسر اف. بی. آی به دام بیفتد. اطلاع دقیق نیکسون از سوءاستفاده از امکانات سی. ای. ای برای اهداف انتخاباتی اش، توسط 2 خبرنگار نیویورک تایمز ریچارد برنشتاین و باب وودوارد پیگیری شد و نیکسون که رسوا شده بود، تحت فشارکنگره به سبب دروغگویی اش وادار به استعفا شد. 8- کلینتون و رابطه با مونیکا لوینسکی: دروغگویی در برابر تلویزیون و خطاب به مردم برای کلینتون در رابطه با رابطه شخصی اش با یک دستیار جوان کاخ سفید مونیکا لوینسکی رخ داد. مدتی بعد که تحقیقات کنگره و اف.بی. آی پرده از دروغگویی کلینتون برداشت او به دروغگویی اش اعتراف کرد. رای گیری برای برکناری او هم با خوش شانسی برایش به خیر گذشت. 10- بنیامین نتانیاهو و بمب هسته ای ایران: نتانیاهو که دوستانش او را «بی. بی» صدا می کنند مدام ادعا می کند که ایران در حال ساخت سلاح هسته ای است و هر وسیله ای باید برای ممانعت از این دستیابی به کارگرفته شود. البته در خود اسراییل کسی شک ندارد که دروغی که نتانیاهو می گوید علاوه بر کسب حمایت و کمک های بیشتر از آمریکا برای لاپوشانی اشغالگری سرزمین های فلسطینی، شهرک سازی بیشتر و یهودی سازی مضاعف سرزمین های اشغالی است. مطابق با نقاشی نتانیاهو که از آن در گالری مجمع عمومی ملل متحد پرده برداری کرد، ایران حتی به یک دهم مرحله ای که او ادعا می کند نزدیک نشده است. منبع:روزنامه اعتماد
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
بیشترین رقم تورم در مرداد 92 با 104.4 درصد در گروه دخانیات و بعد از آن به ترتیب در گروه سبزیجات 76.2 درصد و در گروه نوشیدنی ها 70.7 درصد ثبت شده است.
به گزارش علمدار بصیر: جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران از کاهش تورم نقطه به نقطه (ماهانه) از 39.1 درصد تیرماه به 38.4 درصد مردادماه خبر می دهد، در حالی که نرخ تورم در 12 ماه منتهی به مردادماه امسال از سوی این مرکز 35.1 درصد اعلام شده است که نسبت به 12 ماه منتهی به تیرماه (ماه قبل) 1.2 درصد افزایش را نشان می دهد.
بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران افزایش نرخ تورم نقطه به نقطه از مردادماه سال گذشته از 23.8 درصد آغاز شد و در خردادماه امسال به 41.2 درصد رسید و پس از آن روند کاهشی یافت به طوری که در تیرماه به 39.1 درصد و در مردادماه به 38.4 درصد رسید.
روند تورم ماهانه کشور حاکی از این است که در 1.5 سال گذشته این شاخص با نوسان مواجه بوده است، بدین صورت که تورم 26.5 درصدی در فروردین 91 تا مهرماه همان سال با روند کاهشی به 24.8 درصد رسید و از آبان 91 با ثبت عدد 25.1 درصد روند صعودی در پیش گرفت تا در مرداد امسال به رکورد 35.1 درصد رسید. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران از شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی خانوارهای شهری کشور در مرداد 92 شاخص قیمت ها در گروه اصلی خوراکی ها با 1.9 درصد افزایش به 51.7 درصد رسید و گروه عمده کالاهای غیرخوراکی و خدمات به 32.6 درصد رسید و تورم 12 ماه منتهی به مرداد 92 در کل این بخش با 1.2 درصد افزایش به 28.3 درصد رسید، هم چنین در گروه نان و غلات شاخص تورم 44 درصد ثبت شده و گروه گوشت قرمز، سفید و فرآورده های آن با 2.6 درصد افزایش نسبت به ماه گذشته به 48.2 درصد رسیده است. در گروه شیر، پنیر و تخم مرغ، تورم با 3.5 درصد افزایش به 53.3 درصد رسید و میوه و خشکبار با 3.2 درصد افزایش نسبت به تیر تورم 55.5 درصدی را تجربه کرد.تورم در گروه پوشاک و کفش در مردادماه به رقم 46.1 درصد و در گروه مسکن به 20.2 درصد و در بخش اجاره به 19.9 درصد رسید و بیشترین افزایش شاخص تورم در مردادماه در گروه ارتباطات رخ داد که این شاخص با 3.8 درصد افزایش در مقایسه با ماه قبل به عدد 12 درصد رسید.
بر اساس این گزارش بیشترین رقم تورم در مرداد 92 با 104.4 درصد در گروه دخانیات و بعد از آن به ترتیب در گروه سبزیجات 76.2 درصد و در گروه نوشیدنی ها 70.7 درصد ثبت شد. منبع:فارس
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
عتلمدار بصیر: مسلمانیم / و صادقیم / و کشف ستاره هنر ماست / و باز کاشفان نور / به 92 معدن نو رسیدند / که در دل خاک خدا را فریاد می کردند... 92 حدیث قدسی مجسم / ترجمان من المومنین رجال صدقوا ماعاهدواالله علیه / دوباره در واپسین روزهای تابستان / ایران را عطر بهاری بخشیدند / و آمدند / تا شکوهی تازه باشند / از احادیث صادق آل محمد / آمدند / و ما به زیارتشان رفتیم / در شب شهادت امام صادق(ع) / و وداع کردیم / با آنانی که ودیعت خداوند بودند در زمان / و دیروز / مردمان / مردمان سوگوار و سیه پوش / 92 حدیث سرخ را / بر مدار ولایت / در صراط مستقیم عشق / تا خدا بدرقه کردند... / دیروز / نوروز بود / نوروز بیعت دوباره با شهیدان / در شهادت روز امام صادق(ع) / ... و خدا کند / راه شهادت همچنان باز باشد / باز باز...
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
با بچهها در اتاق عمل بودیم که یک دفعه تمام تنمان آتش گرفت و اصلاً بعدها هم کسی نفهمید این گاز شیمایی چه بوده؟ خردل، سیانور و یا مخلوطی از گازهای مختلف شیمایی...!
به گزارش عتلمدار بصیر: بازماندگان دوران هشت سال دفاع مقدس هر کدام نشانه ای دارند. گروهی از آنان رزمنده، گروهی جانباز و گروهی دیگر آزاده. اما در این میان کسی صدای خس خس سینه های جانبازان شیمیایی را نمی شود صدایی که در کوچه پس کوچه های شهری شلوغ گم شده و کسی سراغ آنها را نمی گیرد. آنچه که در دیدار با شهدای زنده به خرمن جانمان آتش می زند،از غم غربت این اسطورها که نه از تاول خشک ،خس خس سینه ها ، ریه ای سوخته و چشمانی کم سو گلایه کنند بلکه وقتی که میگویند کسی به ما سری نمی زند. صفری علی قنبری گرجی یکی از شهدای زنده ای است که ما را در این شهر شلوغ به خود خواند . صفری علی در حالی به درجه جانبازی نائل آمد که در تمام عملیات های 8 سال دفاع مقدس به غیر از کربلای 4 که به همراه همسر محترمشان به حج تمتع مشرف شدند شرکت کرد. جانباز 55 درصدی که شرایط سختی را در دوران جانبازی گذراند و تمام عمر خود را مدیون همسرش میداند، میگوید: سختی های مرا کسی ندید غیر از من و خدا و همسرم، من تمام عمرم را مدیون همسرم هستم. قنبری در ادامه با بیان اینکه در تاریخ 9/5/1367 و چند روز قبل از صدور قطعنامه جنگ ایران و عراق ما به همراه گروه درمانی و بهداری بعنوان تکنسین اتاق عمل در شلمچه جانباز شیمیایی شدیم یادآور شد: با وجود اینکه ماسک، لباس و تمام تجهیزات ضد شیمیایی را داشتیم اما خدا خواست که به درجه جانبازی نایل شوم. او می گوید: حال سختی بود با بچه ها در اتاق عمل بودیم که یک دفعه تمام تنمان آتش گرفت و اصلا" بعدها هم کسی نفهمید این گاز شیمایی چه بوده؟ خردل، سیانور و یا مخلوطی از گازهای مختلف شیمایی...! قنبری ادامه می دهد: بلافاصله ما را به همراه همرزمان و همکارانمان به بیمارستان بهشهر برای درمان و مداوا انتقال دادند اما تاولها روز به روز بزرگتر و بیشتر میشد و سرفهها خون آلودتر... تا اینکه بالاخره برای درمان از بیمارستان بهشهر به دلیل وخیم بودن حالم در بیمارستان امام حسین(ع) تهران بستری شدم. این جانباز شیمایی با بیان اینکه از ناحیه چشم و داخلی و ریه مجروح است، می گوید: دوران سختی را گذراندم که بسیار برای همسرم مشکل بود چون به تنهایی باید به من رسیدگی می کرد. برای رفتن به جبهه از هم سبقت می گرفتند بتول اسحاقی همسرصبور این جانباز شیمایی نیز در سخنانی می گوید: من و دو فرزندم روستای گرجی محله خانه خواهرم بودیم که برادر شوهرم امد و گفت: بیا برویم بهشهر، گفتم: چه شده، گفت: تو بیا برویم .به نزدیک خانمه مان که رسیدیم، گفت: برویم بیمارستان گفتم: چرا، گفت: دوستان صفرعلی جانباز شده اند و بیمارستان هستند برویم عیادت شان، من هم قبول کردم و رفتم وقتی وارد اتاق شدیم دیدم کل اتاق پر از مجروح است و شوهرم نیز یکی از آنهاست، حال شوهرم و پورحبیب (همرزم آقای قنبری) وخیم تر بود و آنان را به بیمارستان امام حسین(ع) تهران منتقل کردند در آنجا هم شوهرم حالش خیلی بد بود که پور حبیب گفت: بیایید او را ببرید اینجا دوام نمی آورد. همسر قنبری در ادامه می گوید: 4 سال تمام بدنش تاول و پوست اندازی داشت و باید روزی سه تا چهار مرتبه حمام می رفت و استحمام می کرد، روزگار سختی برای شوهرم بود ولی خدا را شکر کم کم با نگهداری ها و کنترل به موقع بهتر شد و از آن خون بالا آوردن و تاول و پوست اندازی نجات پیدا کرد. خانم اسحاقی که خود از خانواده شهدا است و برادر 15 ساله اش مفقودالاثر عملیات کربلای 5 است در رابطه با دلیل حضور همسر، برادر و اقوام در جبهه می گوید: آنها با عشق به جبهه می رفتند. برادر 15 ساله ام همان روزی که می خواست به جبهه برود، به او گفتیم نرو الان موقع درس خواندن توست؛ اما او گفت اگر من نروم جبهه، جنگ تمام می شود. آنها برای رفتن به جبهه از هم سبقت می گرفتند من هم با اینکه دو بچه خردسال داشتم اما مانع همسرم نشدم چون همه ما در برابر این انقلاب مسئولیت داریم و هر زمان که جنگ باشد آماده ایم. نان کپک زده می خوردیم قنبری در ادامه سخنان خود با اشاره به وضعیت جبهه و جنگ می گوید: گرسنگی مجبورمان می کرد که نان کپک زده بخوریم، می خوردیم و بدون اعتراض برای وطن با جان و دل تلاش می کردیم تا دشمن از خاک ما بیرون رود و چشم طمع به خاک و ناموس ما نداشته باشد. تلخ ترین و شیرین ترین ایام دفاع مقدس وی همچنین با اشاره به تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ایام دفاع مقدس می گوید: شیرین ترین خاطره مربوط به زمانی است که ما مجروحی را نجات می دادیم مثلا" در عملیات والفجر 8 مجروحی را آوردند که جراحت فراوان داشت و نمی توانست نفس بکشد من هم با تیغ گلویش را شکافتم و لوله گذاشتم داخل حلقش تا نجات پیدا کند و دوباره به زندگی برگشت و یا رزمنده ای که فشارش به بیست رسیده بود و اصلا" پایین نمی اومد همه قطع امید کردند و من با برگرداندن یک مخزن او را به زندگی برگرداندم بهترین خاطرات من است؛ اما بدترین خاطره هر روزی که رزمنده ای در کنار ما به شهادت می رسید و فاتحه می دادیم، بدترین و تلخ ترین خاطره بود. گروهمان معروف بود به" آبلیمو" وی با اشاره به اینکه در جبهه به گروه آبلیمو مشهور بودند خاطر نشان کرد: از بس که آبلیمو می خوردیم به این اسم مشهور شدیم و دشمن می گفت: اگر بچه های آبلیمو را ببینیم سر می بریم و فرماندهان ما هم می گفتند هر وقت این گروه آبلیمو می آیند ما آرام هستیم و دلهره مجروحان را نداریم. کاش شهید می شدم و این وضع را نمی دیدم قنبری با اشاره به شرایط بدحجابی در جامعه می گوید: کاش شهید می شدم و وضعیت حجاب و بی بندوباری در شهر و جامعه را نمی دیدم من خجالت می کشم با این اوضاع بیرون بروم برای همین اکثرا در خانه هستم و به خیابان و کوچه و بازار نمی رویم. این یادگار دفاع مقدس در ادامه می گوید: متاسفانه اکنون والدین آنطور که باید متوجه فرزندان خود نیستند و از طرفی هم نمی توانند در برابر خواسته های فرزندان بیایستند و توجه بی مورد به خواهش فرزندان جامعه ما را به این وضعیت رسانده است. این جانباز شیمیایی می گوید: ما مقام ، منصب و پول به جبهه نرفتیم. والله ان زمان هیچ کسی برای این مسائل به جبهه نرفت چون فکرش را هم نمی کردیم که برگردیم چه برسد به اینکه چیزی هم به ما برسد! او می گوید: جبهه مدرسه عشق و کارخانه انسان سازی بود که رزمنده ها در آنجا ایثار را دیکته می کردند. قنبری با اظهار تاسف از حملات شیمایی گروه های تروریستی در سوریه خاطر نشان کرد: وضعیت خطرناک و اسفناکی اکنون در سوریه حاکم است ، ما با وجود مسلح بودن به لباس و ماسک شیمیایی به شدت مجروح شده بودیم ، حالا خوب درک میکنم مردم و کودکان بی پناه و سوریه چه زجری از گاز های شیمیایی می کشند. تنها راه نجات آنان همدلی و هماهنگی است و باید بدانند با نفاق و دو دستگی ها نمی توانند جایگاه واقعی داشته باشند. امروز کوچه پس کوچه های شهر ما جانبازانی را در خود دارد که حرف های فراوانی برای گفتن دارند مردان و زنانی که از کاروان شهدا جا مانده اند حرف های زیادی برای گفتن دارند که منتظر گوش های شنوایی هستند تا خاطرات و ناگفته ها جنگ را برای دیگران بازگو کنند و به صورت زنده و حاضر 8 سال دفاع مقدس را به تصویر بکشند. ای که از کوچه معشوقه ما میگذری... بر حذر باش که سر میشکند دیوارش منبع: بلاغ
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی درباره سوریه در شهر سوادکوه، موجب ایجاد یک رسوایی رسانه ای شده است. مواضع غیرمسئولانه و افراطی هاشمی تنها به نفع تکفیری های وهابی و پادشاه سعودی است.
به گزارش علمدار بصیر: در حالی که روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام و خانم مرضیه افخم سخنگوی وزارت امورخارجه، اظهارات منتسب به اکبر هاشمی رفسنجانی درباره انتساب حملات شیمیایی به دولت سوریه را تکذیب کرده بودند، انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی در شهر سوادکوه، موجب ایجاد یک رسوایی رسانه ای شده است. به گزارش رجانیوز، سایت بلاغ نیوز که یک رسانه محلی استان مازنداران است، با انتشار فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی نوشت: «از آن جایی که سخنان هاشمی علیه سوریه که چندی پیش توسط نعیمه اشراقی در صفحه فیس بوک منتشر شد و پایگاه اطلاع رسانی دفتر هاشمی رفسنجانی آن را تکذیب کرد ، این بار رنگ واقعی تری به خود گرفت و در مراسم سالگرد آیت الله صالحی مازندرانی در شیرگاه علنا هاشمی بر علیه مواضع دولت ایران نسبت سوریه سخن گفت و به صراحتا بیان داشت: "مردم سوریه بیش از 100 هزار کشته و 8 میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان ها پر از مردم، زندان ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه ها را گرفتند، آنها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم از یک طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب های آمریکا باید بمانند .» فایل صوتی سخنان هاشمی رفسنجانی را می توانید از اینجا دریافت کنید. به نظر می رسد که اولین هدف سخنان افراطی هاشمی رفسنجانی که به نفع گروه های تکفیری وهابی ایراد می شود، دولت آقای حسن روحانی باشد که می کوشد تا با خارج کردن بهانه ، مانع از ایجاد یک جنگ جدید در خاورمیانه شود. در این میان تلاش سخنگوی تازه کار وزارت خارجه برای تحریف شده خواندن اظهارات هاشمی رفسنجانی با شکست روبرو شد. سخنان هاشمی رفسنجانی همچنین در راستای اظهارات و اهداف پادشاه عربستان سعودی ارزیابی می شود . قابل ذکر است هاشمی رفسنجانی روز شنبه در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد از اظهار مواضع سیاسی توسط افراد و کانالهای غیررسمی که میتواند برای سیاست خارجی کشور تبعات منفی به همراه داشته باشد، متذکر شد: باید از بیان مواضع غیررسمی و افراطی توسط افراد غیر مرتبط پرهیز و مواضع اصولی و هوشیارانه نظام توسط کانالهای رسمی و مسئول بیان شود. با این حال اظهارات غیرمسئولانه و افراطی هاشمی رفسنجانی در حالی ایراد می شود که مقامات رسمی جمهوری اسلامی از رهبری معظم انقلاب، ریاست جمهوری و وزارت امورخارجه موضعی متقن و اصولی درباره سوریه دارند. منبع:رجانیوز
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
او وجود «فاطمه» را در کانتینر انکار کرده بود ولی مگر می شود کسی پنجره ای را بشکند پتوی نصب شده به دیوار را پاره کند و تمامی نقاط کانتینر را بنزین بریزد کتابها را ببیند ولی کودک سه ساله را سر راهش نبیند؟
به گزارش علمدار بصیر: دست انتقام الهی که از آستین برخی فرزندان غیور و دلاور ملت عراق بیرون آمد و در سالروز شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر، تعدادی از عناصر وفادار و بعضا رده بالای گروهک مجاهدین خلق را به گوشه ای از مجازاتی که سزایشان بود رساند، بهانه ای شد تا دوباره نام این گروهک بر سر زبان بیفتد. گروهکی که مسئولیت دستکم دوازده هزار ترور از هفده هزار ترور غیر نظامیان پس از انقلاب بر عهده آنان قرار دارد. شاید مرور برخی نمونه های خشونت های مافوق تصور این جانیان، برای درک چرایی خوشحالی امت از به درک واصل شدن این افراد ضروری باشد و شاید تلنگری باشد برای عده ای که ندیده و نشناخته، به صرف اینکه اینها مخالف جمهوری اسلامی اند از آنها حمایت می کنند و به مجازات رسیدنشان را محکوم می نمایند.
یکی از نمونه های جنایت های این گروهک، کشتن شهید سیده فاطمه طالقانی در ماهشهر در تاریخ 9 تیر 1360 است. فاطمه طالقانی سه سال داشت و در خواب بود که در آتش سوخت. منافقین به قصد ترور پدر و مادر فاطمه محل سکونت آنها را به آتش کشیده بودند. مادرش، خانم زهرا عطارزاده، از فاطمه می گوید و از آن روز: «فاطمه متولد 23 تیر 57 بود. فرزند اولمان بود. همسرم در زمان انقلاب بسیار فعال بود. آذر 56 در زمان دانشجویی زندانی شدند و با [حرکت جریان به سمت] پیروزی انقلاب، در دوم آبان 57 آزاد شدند. بعد از انقلاب و در زمان جنگ هم این فعالیت ها ادامه داشت. ما سال 57 هم در جهاد [سازندگی] فعالیت فرهنگی داشتیم. هر دو دبیر بودیم و در تهران تدریس می کردیم. به توصیه پدر همسرم که در اداره آموزش و پرورش سمتی داشتند به ماهشهر رفتیم، چون ظاهرا آنجا بیشتر به کار فرهنگی و مذهبی و نیرو نیاز داشت. شهریور 59 جنگ شد و مهرماه مدارس باز نشد و ما وارد جهاد [سازندگی] شدیم و آنجا شروع به فعالیت های فرهنگی کردیم. همسرم دو واحد ارتباط جمعی تأسیس کرده بودند. کارهای رادیو محلی رادیو محلی را انجام می دادند. ایشان طرح دادند که دو واحد در ماهشهر صنعتی و قدیم تأسیس شد که به آنجا مراجعه می کردند و سرودها و برنامه هایی تهیه می شد که تنظیم و اجرایش بر عهده خودمان بود. همسرم چون نیروی فعالی بود منافقین ایشان را زیر نظر داشتند و ما هم این را می دانستیم. یک شب در واحد ارتباط جمعی بودیم. آمدند و از روزنه کلید واحد چراغ قوه انداختند تو که من بیدار شدم و با شنیدن صدا رفتند. یک دو شب بود که به خاطر فاطمه می رفتیم توی کانتینر می خوابیدیم چون هوا گرم بود و او نمی توانست بخوابد و ما برای خنک کردن خانه هم امکاناتی نداشتیم. آن شب هم در کانتینر خوابیدیم چون هوا گرم بود و صبح رفتیم خانه نماز بخوانیم. دوستم که با ما همکاری داشت آمد برای نماز و گفت از کنار کانتینر شعله های آتش بلند می شود. گفتم نگران نباش و هول نکن. که رفت، آمد. گفت که خود کانتینر است. به سرعت رفتیم آنجا. همسرم هرچه تلاش کرد نتوانست برود تو. ظاهرا شیشه را شکسته بودند و رفته بودند تو. ![]() ما با استخاره رفته بودیم ماهشهر و این آیه آمده بود که خدا از مؤمنین جانشان را می خرد و بهشت را به آنها می دهد. این صحنه را که دیدم یاد این آیه افتادم و گفتم که پس جان، این بود؛ فرزند آدم از جان آدم عزیز تر است. یاد حضرت ابراهیم افتادم. خدا می دانست که ما نه ابراهیم هستیم و نه اسماعیل. گفت بیایید اینجا که بهشت است. نسیم داشت برگهای درختان را تکان می داد و با خود گفتم نگاه کن در حرکت کلی آفرینش هیچ تغییری ایجاد نشده و این تقدیر فاطمه بود. احتمال می دادیم کار منافقین باشد. خیلی زود در جریان دیگری دستگیر شدند. گفتند آن شب که چراغ انداخته بودند توی خانه ترسیده اند این کار را انجام دهند. چند شب بعد اما رفته بودند توی کانتینر و همه جا را بنزین ریخته بودند و بعد کوکتل مولتوف پرتاب کرده بودند اما می گفتند که ما بچه را ندیدیم. بعد از دستگیری هم هیچ وقت آنها را نفرین نکردم. می گفتم او منافق است اما مادرش مسلمان است و دوست نداشتم یک مادر دیگر زجر بچه اش را بکشد. بعد از آن نتوانستم آنجا بمانم چون هر جا می رفتم یاد فاطمه می افتادم، آخر او توی همه کارها همراهمان بود. دیگر نتوانستم آنجا بمانم و برگشتم. گاهی احساس عذاب وجدان داشتم. آنجا که می رفتیم نتوانسته بودیم وسایل زیادی با خود ببریم. شرایط زندگی سخت بود. به خودم می گفتم که ما برای رفتن به آنجا هدفی داشتیم اما این بچه چه؟ چیزی که همیشه ذهنم را می خورد این بود که فاطمه می گفت من ماهشهر را دوست ندارم. آخرین بار که اصفهان آمده بودیم یک روز رفته بودیم باغ. فاطمه پدرش را خیلی دوست داشت و به او وابسته بود و همه هم این را می دانستند. پدربزرگش گفت: فاطمه دلش برای باباش تنگ شده که فاطمه گفت آره. اما وقتی گفت بلیط بگیریم برود پیش پدرش فاطمه جواب داد من نمی روم ماهشهر. سه سال بیشتر نداشت اما مثل اینکه از این مسئله آگاه بود. قرار بود همگی از اصفهان برویم مشهد که همسرم آمدند و گفتند کاری دارند و باید برویم ماهشهر و بعد از دو روز، از آنجا میرویم مشهد. باز استخاره کردیم. این آیه آمد که ما باد را مسخر سلیمان کردیم. با خودم گفتم که خب، باد مسخر ماست، برویم. خانواده همسرم که راهی مشهد شدند، ما رفتیم دم اتوبوس بدرقه ی آنها و فاطمه را گذاشتیم توی ماشین و ماشین را با فاصله گذاشته بودیم که نبیند. اما او متوجه شد و شروع کرد به گریه کردن که من می خواهم بروم مشهد و ماهشهر نمی روم. توی اتوبوس هم مدام گریه می کرد که نمی آید. این است که گاه ذهنم را می خورد. مشهد فاطمه اما ماهشهر بود و مشهد امام رضا نبود . آنجا 2 روز شد 9 روز و آن اتفاق افتاد. فاطمه را برای خاکسپاری آوردیم اصفهان چون اصفهان را دوست داشت و ماهشهر را دوست نداشت. از همان روز این حس را داشتم که کاش ما هم با فاطمه می رفتیم، اینجا خبری نیست هر چه هست آنجاست.» ![]() مادر شهید، در جای دیگری هم داستان آن روز را نقل کرده است: «هشتم تیر یک روز بعد از شهادت آیت الله دکتر بهشتی و یارانش در حزب جمهوری اسلامی بود مراسمی گرفتیم. شب برای خوابیدن به کانتینر واحد ارتباط جمعی [در کنار مسجدجامع ناحیه صنعتی ماهشهر] رفتیم و فردا صبح برای نماز بیدار شدیم. ولی فاطمه هنوز خواب بود به منزلی که در فاصل? پنجاه یا شصت متری کانتینر بود رفتیم و نماز صبح را خواندیم. نمازم که تمام شد دوستم با صدای بلندگفت: «بیا ببین چه خبر شده؟ با شتاب از منزل خارج شدم و به خیابان رفتم. دیدم شعله های آتش از کانتینر زبانه می کشد. اطمینان داشتم که دخترم داخل آن است و در شعله های آتش می سوزد اما آتش آن قدر زیاد بود که نزدیک شدن به آن محال بود چه رسد به نزدیک شدن به آن متحیر ایستاده بودم و مات و مبهوت فقط شعله های آتش را نگاه می کردم حتی یک قطره اشک هم نمی ریختم. نمی دانم شوکه شده بودم یا صبری بود که خدا به من داده بود مردم تلاش می کردند. آتش نشانی هم وقتی آمده بود. آتش که خاموش شد، بدن سوخت? دخترم، شقایق زندگی ام را دیدم. پارچ? سفیدی روی بدن سوخته اش انداختند. اما از شدت حرارت استخوانهایش پارچه آتش گرفت و از بین رفت. پارچ? دیگری انداختند. پزشک قانونی آمد و نوشت: «جسدی زغال شده به انداز? تقریبی هشتاد سانتی متر مشخص گردید و با یک ملحف? سفید پوشانده شده است. استخوانهای جمجمه سوخته شده، فقط بخشی از ساق پا و نیم تنه بالا مشخص است و در قسمت ها دیگر بدن به علّت شدّت سوختگی قابل تشخیص نیست. خانمی گفت:"من همان اولِ آتش سوزی متوجه صدایی شدم که فریاد می زد و با مشت به کانتینر می زد. هیچ کاری نمی توانستم، بکنم فقط همسایه ها را خبر کردم." قاتل«فاطمه» پس از دستگیری گفت: "قرار بود ساعت سه بامداد روز سه شنبه نهم تیرماه 1360 عملیات آتش زدن کانتینر جهاد را انجام دهم یعنی درست همان موقعی که پدر و مادر و یک نفر از دوستانشان و خود «فاطمه» داخل کانتینر خوابیده بودند. ساعت 3 بامداد آمدم تا کانتینر را آتش بزنم، اما آن قدر لرزه بر اندامم افتاد که قادر به انجام آن نبودم آنجا را ترک کردم و ساعت چهار با اراد? قوی تری آمدم ولی نمی دانم چرا باز هم همان حالت برایم پیش آمد. لرزش بدنم عجیب بود با سرعت سراغ مسئوول تیم رفتم و جریان را گفتم او گفت: عملیات باید همین الان انجام بگیرد. من هم با تو می آیم و با هم کار را تمام می کنیم." او وجود «فاطمه» را در کانتینر انکار کرده بود ولی مگر می شود کسی پنجره ای را بشکند پتوی نصب شده به دیوار را پاره کند و تمامی نقاط کانتینر را بنزین بریزد کتابها را ببیند ولی کودک سه ساله را سر راهش نبیند؟!» منبع:رجانیوز
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
شکست سیاستهای اشتغال زایی در یک دهه اخیر باعث رسیدن بیکاری به مرز بحران شده و طبق آمارهای رسمی، 3 میلیون نفر دارای بیکاری مطلق هستند.
به گزارش علمدار بصیر: مقامات دولت تدبیر و امید موضع گیری های نگران کننده ای از وضعیت بازار کار داشته اند. با این حال، نتایج یک تحقیق در تهران نشان می دهد در 43درصد خانوار حداقل یک بیکار وجود دارد.
یکی از مهم ترین مسائل و مشکلاتی که این روزها خانواده ها را به خود مشغول داشته است، موضوع بیکاری جوانان و کارجوان فارغ التحصیل دانشگاهی است. کارشناسان بازار کار می گویند شرایط نامتعادل عرضه و تقاضای نیروی کار باعث شده تا بیشتر خانواده ها درگیر موضوع اشتغال فرزندان خود باشند.
پس از دکتر حسن روحانی؛ رئیس جمهوری که در هفته های گذشته درباره وضعیت بیکاری و اشتغال کشور اظهاراتی را داشته است، به تازگی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با اعلام منفی بودن رشد اقتصادی کشور، ایجاد اشتغال در شرایط فعلی را غیرممکن دانست. همچنین وزیر اقتصاد با نامناسب دانستن شرایط اشتغال عنوان کرد بزودی با ورود 5 میلیون کارجوی تحصیل کرده به بازار کار و وجود 3 میلیون نفر بیکار فعلی؛ بازار با 8 میلیون تقاضا برای کار مواجه خواهد شد؛ از سویی معاون اول رئیس جمهور نیز نرخ بیکاری را در کشور بالا اعلام کرده است. 3 میلیون نفر آماده ورود به بازار کار طبق آمارهای رسمی، نرخ بیکاری کشور در سال های فعالیت دولت های نهم و دهم همواره بالای 10 درصد بوده و قریب به 3 میلیون نفر نیروی متقاضی کار همچنان پشت درهای بسته بازار کار مانده اند. همچنین آمارهای غیررسمی نشان می دهد نرخ بیکاری فعلی کشور بالای 20 درصد بوده و شمار بیکاران نیز به 5 میلیون نفر می رسد. وزیر اقتصاد دولت تدبیر و امید به تازگی عنوان کرده است بزودی بازار کار کشور با 8 میلیون نیروی متقاضی کار مواجه خواهد شد. نتایج یک تحقیق که از طریق پرسش از خانواده های تهرانی انجام شده است نشان می دهد دست کم یک خانواده از هر دو خانوار درگیر مسئله بیکاری فرزندان خود هستند. این تحقیق در بین خانواده های تهرانی نشان می دهد که 42.8 درصد خانواده ها به وجود حداقل یک بیکار در خانواده خود پاسخ مثبت داده اند. از سویی پاسخ دهندگان عنوان کرده اند 66.5 درصد خانوارها دارای یک نفر شاغل هستند و حدود 18 درصد نیز اعلام کرده اند در خانواده 2 شاغل و یا بیشتر در بازار کار فعالیت می کنند. نتایج تحقیق از خانواده های تهرانی حمید حاج اسماعیلی با تاکید بر اینکه در بحث بیکاری برخی آمارها توسط مقامات دولت جدید نمایان شده است گفت: به هم ریختگی اقتصادی در کشور باعث شده تا اقدامات اشتغالی دولت ها نمود عینی نداشته باشد. کارشناس بازار کار اظهار داشت: ایرانی ها در دو دهه اخیر به دلالی و واسطه گری در بازار رو آورده اند که نمی توان آنها را خیلی جزو گروه بیکاران دانست. حاج اسماعیلی خاطر نشان کرد: بخشی از شاغلان در کشور نیز در مشاغلی فعالیت دارند که خیلی قابل رصد نیست و دارای بیکاری پنهان هستند. نماینده کارگران در هیئت حل اختلاف افزود: متاسفانه استانداردهای بازار کار خیلی در ایران قابل بررسی نیست. افراد به هر حال در جاهایی مشغول به کار هستند و کسب درآمد می کنند ولی همه نوع کار طبق استانداردها شغل محسوب نمی شود. کارهایی که پول دارند ولی شغل نیستند! این فعال کارگری خاطر نشان کرد: هم اکنون افراد زیادی در مشاغل کاذب هستند که اتفاقا درآمد بالایی هم دارند ولی شاغل به حساب نمی آیند. وی با اشاره به اینکه مردم خیلی تمایلی به بیان دقیق اطلاعات کاری خود ندارند گفت: بنابراین در هر نوع آمارگیری و تحقیقی، بخشی از بیکاری پنهان می ماند. حاج اسماعیلی تاکید کرد: متاسفانه باید گفت بیکاری جوانان بالا است و کارفرمایان خیلی به آنها اعتماد نمی کنند. هم اکنون یک تمرکزی از بیکاری در بین کارجویان 15 تا 29 ساله وجود دارد. کارشناس بازار کار اظهار داشت: همچنین فارغ التحصیلان دارای بیکاری بالایی هستند و نرخ بیکاری در بین زنان نیز بالا است و در این بخش رکود کامل در بازار کار زنان وجود دارد. به گفته وی، دولت تدبیر و امید اگر واقعا برنامه ای برای تغییر شرایط بازار کار در نظر دارد باید ثبات را در اقتصاد کشور حاکم کند. وزیر اقتصاد اعلام کرده است دولت به دنبال ساماندهی نقدینگی سرگردان و هدایت آن به سمت تولید است. منبع:مهر
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/6/12 | نویسنده : alamdarbasir
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون |