|
روزنامه مصری جریده الیوم، تصویری را منتشر و ادعا کرد که در آن چند بودایی در جنوب شرق آسیا، سرگرم تقسیم گوشت قربانی هستند. با این توضیح بدون شرح که، قربانی آنها یک انسان است. انسانی که نه به خاطر کمبود گوشت در آن کشور، بلکه فقط به خاطر مسلمان بودن، ذبح شده است!
به گزارش علمدار بصیر : یک رسانه مصری عکسی را منتشر کرد که در آن، چند بودایی در جنوب شرق آسیا، سرگرم تقسیم گوشت قربانی هستند با این توضیح که، قربانی آنها یک انسان است. انسانی که نه بخاطر کمبود گوشت، بلکه فقط به علت مسلمان بودن، ذبح شده است. روزنامه مصری "جریدة الیوم" ادعا کرد که در این عکس چند بودایی افراطی در میانمار یک شهروند مسلمان را ذبح و سپس سلاخی می کنند.
ایت روزنامه ادامه داد: آنها از ناچاری و برای تامین پروتئین مورد نیاز بدن خود، این انسان را ذبح نکرده اند. آنها به یکی از اصولی ترین دستورات آئین خود عمل می کنند. خبرگزاری ابنا صحت این ادعا را تأیید نمی کند. سکوت مرگبار مجامع جهانی و کشورهای غربی موجب شده تا مسلمانان میانمار ضمن زندگی در بدترین وضعیت ممکن، قربانی نسل کشی و خشونت های قومی و مذهبی در این کشور شوند. گفتنی است تا کنون آمار رسمی در مورد تعداد دقیق کشتههای نسلکشی مسلمانان میانمار وجود ندارد و بر اساس آمار غیر رسمی در حوادث اخیر 170 نفر کشته شده، 7 هزار نفر زخمی شده و 40 هزار فعال مسلمان دستگیر و روانه زندان شدهاند.
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
از روز شنبه 25 خرداد و چند ساعت بعد از انتخابات، دوران جدیدی در عرصه نامهنگاری در کشور ما آغاز شد که در ادامه این سرآغاز جالبانگیز، به صعود تیم ملی به جام جهانی رسیدیم...
به گزارش علمدار بصیر: از روز شنبه 25 خرداد و چند ساعت بعد از انتخابات، دوران جدیدی در عرصه نامهنگاری در کشور ما آغاز شد که در ادامه این سرآغاز جالبانگیز، به صعود تیم ملی به جام جهانی رسیدیم...
پیام تبریک هاشمی به ملت ایران: این برد شیرین در ادامه آن برد شیرین یعنی دوران خیلی چیزها سر آمده و روزگار نویی در راه است. ایران جهانی ترین فوتبال جهان را دارد که گاه به خاطر لجبازیها و بداخلاقیها دیده نشده است. من هم خوشحالم و مردم هم خوشحال باشند. پیام رییس جمهور منتخب به کیروش: از اینکه با کلید امید، قفل جام جهانی رو باز کردید ممنونم. باید این گشایشها ادامه داشته باشد؛ اگر کلید قفل مراحل بعد را هم ندارید، من دارم، یک نفر را بفرستید بیاید بگیرد. نامه رییس جمهور فعلی به ملت ایران: این برد حاصل نگاه بهاری ما به فوتبال بود و حامل این پیام که زنده باد بهار. تا فوتبال هست، بهار هم هست. پیام تبریک حداد عادل به اعضای تیم ملی: این برد، برد جریان اصولگرایی است و شادی آن برای همه مردم اما نباید در این شادیها کاری کرد که اصولگرایی زیر سوال برود؛ کشور هم وضعیت خیلی خوبی دارد و این از همین برد و راهیابی به جام جهانی پیداست. پیام محسن رضایی به اعضای تیم ملی: این برد هیچ ربطی به اصولگرایان ندارد و نماد دولت وحدت ملی است که میتواند در خاک کره، با یک پاتک فوق سنگین، هیبت خود را به چشم دشمن فرو کند. رقیب اصلی تیم ملی هم گرانی و فقر و بیکاری است البته دولت باید وام شادی را راه اندازی کند تا اینگونه ملت 8 سال یکبار مزه شادی را نچشند. پیام دکتر عارف به ملی پوشان: این موفقیت، پیروزی بزرگ اصلاح طلبی و اراده است؛ آنجا که حول محور صعود، با هم متحد میشوند و آرزوی ملی را برآورده میکنند. به روزهای روشن آینده امیدوارم همانطور که این امید شما را به پیروزی رساند. نامه سعید جلیلی به ملت ایران: برد تیم ملی برابر تیم کره و راهیابی به جام جهانی که یک رقابت نابرابر بین کشورهای در حال توسعه و سندیکاهای زر و زور است؛ حاصل جریان مقاومت و آزادسازی ظرفیتها در کنار استفاده از فرصتهادر برابر تهدیدهاست. نامه مهندس ضرغامی به ملت ایران: رسانه ملی با تمام توان برای خلق این حماسه ورزشی تلاش کرد و حالا این برد شیرین و شادی پس از گل را به همه ایرانیها تقدیم میکند. اگر همراهی رسانه ملی نبود الان نه حماسه خلق شده بود و نه مردم در خیابانها شاد بودند. نامه حداد عادل به ضرغامی: از همراهی صمیمانه و مدبرانه رسانه ملی با تیم ملی سپاسگزارم و امیدوارم این برد اصولگرایی را به بهانه افزایش مخاطب با سیاه نمایی برخی مشکلات همراه نکنید. نامه قالیباف به کیروش: ما در شهرداری ثابت کردیم که میشود و شما هم در تیم ملی همین کار را کردید. ما در شهرداری آمادگی داریم که برای پیروزی در مراحل بعدی هم تجربیات خود را به شما منتقل کنیم. واکنش مهندس غرضی:
....و این داستان ادامه دارد! - کیروش به دیدار رییس جمهور رفت. - کی روش به ضیافت شام رییس جمهور منتخب دعوت شد. - آیت الله هاشمی کی روش را به حضور پذیرفت. - ضرغامی کی روش را در صداوسیما چرخاند. - کی روش در برج میلاد با قالیباف دیدار کرد. - کی روش با همراهی حداد عادل از مدرسه فرهنگ بازدید کرد. - محسن رضایی کی روش را به مناطق جنگی غرب و جنوب برد. - غرضی درخواست کی روش برای ملاقات را رد کرد. و... منبع: خبرآنلاین
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
جشن پیروزی مردم ایران برای خلق حماسه سیاسی به درخواست آزادی سران فتنه تعبیر می شود
به گزارش علمدار بصیر: "محمدتقی کروبی" فرزند مهدی کروبی میهمان تلفنی رسانه دروغ پرداز بی بی سی فارسی بود؛ فرناز قاضی زاده مجری بی بی سی فارسی از محمدتقی کروبی پرسید که انتخاب آقای حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور چه تاثیری بر روند حصر خانگی موسوی و کروبی دارد.
محمدتقی کروبی در پاسخ به سوال فرناز قاضی زاده اظهار داشت که " آزادی موسوی و کروبی از حصر خانگی خواسته اصلی هواداران آقای حسن روحانی است کما اینکه آنها شعار آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را در میتینگ های تبلیغاتی ایشان و همچنین در شب پیروزی ایشان سر می دادند.
جشن پیروزی مردم ایران برای خلق حماسه سیاسی به درخواست آزادی سران فتنه تعبیر می شود
از محمدتقی کروبی باید پرسید آیا حماسه نهم دی که هر ساله با حضور میلیون ها ایرانی برگزار می شود چه تعبیری خواهد داشت ....
وی همچنین گفت: حال که نظام مسیر عقلانیت را بر مسیر سرکوب ترجیح داده است [این اشاره ظریف از سوی محمدتقی کروبی اشاره به آن دارد که انتخاب آقای حسن روحانی نیز به اصطلاح مهندسی شده بوده است و نظام ایشان را به عنوان رئیس جمهور منتخب برگزیده است!!!] امید می رود که این مسیر را پیش بگیرد و با آزادی زندانیان سیاسی [موسوی و کروبی / آیا جفای این دو به حق ملت ایران بخشودنی است!؟] زمینه آشتی ملی را بیش از پیش فراهم سازد.
چطور می توان خیانت مهدی کروبی و میرحسین موسوی به ملت ایران را تنها با عنوان "آشتی ملی" از بین برد؛ مگر تفاوت موسوی و کروبی با نیروهای اجیر شده سازمان منافقین درحوادث سال 88 چه بود که امثال محمدتقی کروبی خواهان برخورد شدید با آنها هستند ولی هنگامی که پای خانواده شان در میان است وضعیت به کل تفاوت می کند و بحث آزادی پیش می آید.
به گمان نگارنده فصل الخطاب همه چیز "قانون" است و بس؛ اگر میرحسین موسوی و مهدی کروبی اقدامی خلاف قانون اساسی انجام داده اند باید رسیدگی شود و از آنجایی که آن دو دارای پست و مقام بوده اند لازم است که دستگاه قضائی کشور هیچگونه تخفیفی در مجازات آنها قائل نشود چراکه خیانت یک فرد با خیانت یک مسئول از زمین تا به آسمان تفاوت دارد ...
منبع: ماهستیم
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
تقلای یکی از سران ورشکسته فتنه سبز برای خروج از موضع اتهام و مصادره حماسه ملت ایران آغاز شد.
به گزارش علمدار بصیر به نقل از کیهان: تقلای یکی از سران ورشکسته فتنه سبز برای خروج از موضع اتهام و مصادره حماسه ملت ایران آغاز شد.خاتمی در حالی که 5 روز درباره انتخابات ریاست جمهوری سکوت کرده بود، دیروز در دیدار عدهای از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران گفت: آقای روحانی شخصیت شناخته شده، توانا، خوب، امتحان داده، مورد احترام و دارای مواضع روشن است که ما هم همین را میخواهیم. اگر یکی از کسانی که اصلاح امور را میخواست اما اصولگرا بود و میدانستیم اهداف ما را پیگیری میکند؛ از او هم حمایت میکردیم. زیرا ما گفتمانمان را میخواهیم، ما میخواهیم مملکتمان نجات یابد، ما میخواهیم کشورمان در دنیا جایگاه خود را پیدا کند و جایگاه مردم ما در جهان ارتقاء یابد. او با جا زدن دعاوی افراطی و ساختارشکنانه مدعیان اصلاحطلبی در دل گفتمان اعتدال گفت: در دل این گفتمان (اصلاحطلبی)، اعتدال و بهرهگیری از همه نیروها در کشور نهفته است. گفتمان اصلاحات گفتمانی است که میکوشید سیاست را اخلاقی کند و نه اینکه دین و اخلاق را سیاسی کند و سیاست را نظرگاه تنگ گروههای خاصی بداند. این گفتمان از نظر اصلاحات درست نیست و براساس نظر اصلاحات سیاست باید در خدمت اخلاق و دین باشد. خاتمی همچنین گفته است: در این انتخابات معلوم شد که مردم چه میخواهند و راه نجات مملکت کدام راه است. این کار با آرامترین راه انجام شد؛ ما آرامترین انتخابات را داشتیم؛ در عین نگرانیها و دلهرهها مردم نشان دادند که رشید هستند و راه خودشان را میخواهند و نشان دادند نظام را میخواهند، نه تغییر نظام را، ولی از اوضاع راضی نیستند. او در واکنش به اظهارات صریح حسن روحانی که در کنفرانس مطبوعاتی تصریح کرد رئیس جمهور همه ملت ایران است و نه گروهها و اشخاص خاص، گفت: حرف ایشان درست است... خدا را سپاسگزاریم که اصلاحطلبی رشد و اخلاق خود را نشان داد و با تمام وجود در صحنه تأثیرگذار بود، از هیچ کس هم سهمخواهی نداریم. خاتمی در ادامه گفته است: یک رویههایی در کشور ایجاد شده که با کمال تأسف به عنوان گفتمان انقلاب مطرح شده است و گویی بقیه ضدانقلاب هستند. نه! اتفاقاً ما از انقلاب دفاع میکنیم. اینکه رهبر گرامی در روز انتخابات میگویند کسانی که مخالف نظام هستند هم بیایند رأی دهند، من این را سیاست کلی میدانم؛ نه آنکه برخی میگویند هر مخالفی باید نابود شود و تمام افراد با سابقه با تهمت جاسوسی کوبیده شوند. اگر ما یک روز گفتیم زنده باد مخالف من، میبینیم که رویکرد نظام همین است. یعنی آقای مخالف! خانم مخالف! تو بیا رأی بده، تو هم شهروند این کشور هستی و حق داری؛ تو هم باید مورد احترام باشی؛ تو هم باید در سرنوشت شرکت کنی! این رویکرد بسیار جالبی است. وقتی گفته میشود رأی مردم حقالناس است و این از حق الله با اهمیتتر است، آدم یاد جمله امام میافتد که گفت «میزان، رأی ملت است». اکنون با عنایت به همین اظهارات جا دارد بپرسیم که آیا ایجاد بلوا و آشوب به خاطر ناکامی در انتخابات سال 88 آن هم با فاصله 11 میلیون رأی، «برای ارتقای جایگاه ایران در جهان بود یا جفا در حق حماسه ملی 40 میلیون نفری؟ آقای خاتمی شما نبودید که به طور متعدد در جلسات محفلی تصریح کردید قطعاً در انتخابات (88) تقلب نشده اما علناً پای آشوبطلبی محافل ضدانقلاب ایستادید و حتی در همین انتخابات اخیر- یک ماه پیش- از سر نفاق مدعی شدید «حق نداریم بیش از آنچه میخواهند رأی بیاوریم»؟! آیا آن قانونشکنی و آشوبطلبی که دشمنان یک ملت بزرگ را گستاخ و امیدوار کرد، کمترین بویی از دینداری، اخلاق و اعتدال با خود داشت که امروز از این کلمات والا هزینه میکنید؟ آیا نام نیرنگ، خودکامگی و همراهی با هتاکان به جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و ساحت امام حسین علیهالسلام را میتوان اصلاحطلبی و اعتدال و اخلاقگرایی گذاشت؟ مردم فقط امروز نبود که آرامش میخواستند، 4 سال پیش هم حق داشتند فارغ از اینکه به کدام نامزد رأی داده و در سرمایهگذاری 40 میلیونی شرکت کردهاند، امنیت و آرامش داشته باشند و شما به اعتبار بازی در سناریوی از پیش طراحی شده سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس،این حق بزرگ را از مردم دریغ کردید. چرا صریح توضیح نمیدهید که بر مبنای کدام سنخیت، با معرکهگیری گروهک تروریستی منافقین و ریگی و گروهکهای ورشکسته سلطنتطلب و بهائیت در فتنه سبز همداستان شدید؟ و از نخستوزیر رژیم صهیونیستی این تاییدیهها را گرفتید که «جنبش سبز سرمایه بزرگ اسرائیل است» و «جنبش سبز به نیابت از ما با جمهوری اسلامی میجنگد». راستی آن روز که روی جمهوری اسلامی خط کشیدند و به نفع آمریکا و اسرائیل شعار دادند کجا بودید که شعار اعتدال و انقلاب و اخلاق سر دهید یا دم از «میزان، رای ملت است» بزنید؟! هنوز هم حقالناس 40 میلیون نفر به گردن شما سنگینی میکند و این جنایت و جرم بزرگ با تظاهر به حمایت از رئیس جمهور جدید که علنا علیه فتنهگران موضع گرفته، از گردن شما ساقط نمیشود. به عنوان مثال آقای حسن روحانی درباره فتنهانگیزی روز 25 بهمن تاکید میکند: در روز 25 بهمن عده معدودی به بهانه حمایت از مردم مصر و تونس به خیابانها آمدند که اتفاقا در شعارهای آنها حمایتی از مردم مصر و تونس به چشم نمیخورد و متاسفانه با شعارهای ضد انقلابی، موجبات خوشحالی و بهرهبرداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضد انقلاب را فراهم آوردند و موجب ناراحتی قاطبه مردم شریف ایران شدند. در واقع این حرکت ضد اسلامی و ضد ملی، از یک سو میخواست فریاد قاطعانه ملت ایران در روز 22 بهمن را تحتالشعاع قرار دهد و از سوی دیگر وسیلهای برای انحراف افکار مردم منطقه از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست اخیر آنان گردد. در حالی که مردم در روز 22 بهمن به شکلی کاملا باشکوه حمایت خود را از حرکتهای آزادیخواهانه در منطقه اعلام کرده بودند، اقدامات نابخردانه و فتنهگرانه صورت گرفته در روز 25 بهمن تنها به نفع استکبار و ضد انقلاب بود. به دنبال این موضوع متاسفانه ما شاهد بودیم که رسانههای خبری در سطح جهانی به جای توجه دادن به رویدادهای مهم منطقه که بیش از همه برای آمریکا و اسرائیل نگران کننده بود، توجه مردم جهان را به سمت رویداد کوچکی جلب کردند که بیش از همه موجبات خشنودی آمریکا و اسرائیل را فراهم کرده بود. حرکت 25 بهمن گروهی فریبخورده کاملا محکوم است و قوه قضائیه باید براساس وظایف ذاتی خود نسبت به این حرکت ضد انقلابی اقدام نماید.
منبع:598
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
کی گفته یازده میلیون بیشتر از سیصد هزار رأیه
اصولاً نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی انقدر به تقلبهای بزرگ عادت دارد که دستش به این تقلبهای هفت هشت دهم درصدی نمیرود
خوبید؟ خانواده چطورن؟ کوچولو بهتر شد؟ کلاً اوضاع چطوره؟! خدا رو شکر! حالا که به سلامتی همه چی خوبه و تیم ملی هم رفته جام جهانی بد نیست بنشینید و یک کم طنز بخوانید! خب حالا وسط این همه سوژه ریز و درشت از کجا شروع کنیم؟ بد نیست از همین تقلب بزرگی که امسال انجام نشد آغاز کنیم. راستی چرا نظامی که به راحتی چندین میلیون رای را 4 سال پیش جابجا کرد امسال نتوانست از عهده جابجا کردن چند صد هزار رای ناقابل بر بیاید؟ حتما شما هم متوجه شدهاید که برخی افراد و رسانهها(بلکهم استوانهها!) چطور خود را زدهاند به آن راه و با خیال راحت دم از پیروزی چند دهم درصدی میزنند و از سلامت انتخابات میگویند و اصلا هم به روی خودشان نمیآورند که 4 سال قبل چطور دم از تقلب یازده میلیونی توسط همین دولت و همین شورای نگهبان میزدند! در باره آن تقلب چند میلیونی و این سلامت چند دهم درصدی دلایل زیر را میتوان برشمرد، البته با عرض احترام به همه عزیزان جنبش سبزکی!
1 اصولاً نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی انقدر به تقلبهای بزرگ عادت دارد که دستش به این تقلبهای هفت هشت دهم درصدی نمیرود! اصلا افت دارد برای نظامی که مثل آب خوردن 11 میلیون رای را جابجا میکند حالا بیاید دویست سیصد هزار رای را عوض کند. به همین خاطر در این انتخابات تقلب نشد!
2 در این انتخابات تقلب شد اما به نتیجه نرسید! یعنی نظام باز هم خودش را برای تقلب 11 میلیونی آماده کرده بود و این کار را هم انجام داد اما چون رأی های روحانی یازده میلیون و سیصد هزار تا بیشتر از 50 درصد بود، نهایتا باز هم سیصد هزار تا رای موند که موجب شد روحانی در همان دور اول رای بدهد. بنابر اخبار واصله به همین دلیل هم نهادهای امنیتی نظام مامور شدند برای انتخابات بعدی مهیای تقلب یازده میلیون و سیصد هزارتایی شوند تا مثل ایندفعه رکب نخورند!
3 در این انتخابات تقلب نشد چون اتفاقاتی افتاده بود که نظام احساس کرد اگر بیشتر از این تقلب شود، دیگر اوضاع خیلی خراب میشود. چه اتفاقی؟ (ابتدا یه صلوات شادی روح روشنفکرترین زن ایرانی بفرستید تا بعد!) اگر در انتخابات قبل رای ندادن مردم لرستان به دامادشان آبروی نظام را برد و متقلبان را رسوا کرد، در این انتخابات مردم خراسان به دو پسرشان رای ندادند و واقعا چه تقلبی از این بالاتر! این تقلب نه تنها بار دیگر نظریه «داماد لرستان-عروس آذربایجان» را اثبات کرد (یکبار دیگر یه صلوات شادی روح روشنفکرترین زن ایرانی بفرستید!) بلکه چون ایندفعه دو پسر از یک شهر رای نیاوردند، نه تنها در این انتخابات که حتی در انتخابات بعدی هم از همین الان تقلب شده رفته پی کارش! به همین دلیل نظام که دید پنبه این انتخابات که هیچ، پنبه انتخابات بعدی هم زده شده دیگر بیخیال تقلب چند دهم درصدی شد و گذاشت روحانی رای بیاورد. بعله! در همین رابطه جمعی از بانوان روشنفکر ایران با انشتار بیانیهای از سرکار خانم محتشمی پور –همسر مصطفی تاجزاده- خواستند که با توجه به عدم در دسترس بودن زهرا رهنورد و علاقهمندی شخصی ایشان به حضور در رسانهها، وی مسئولیت بنیاد نظریه «داماد لرستان-عروس آذربایجان» را بعهده گرفته و مراحل تکمیل این نظریه را دنبال کنند، مخصوصا که این نظریه دوران جدیدی به نام «پسران خراسان» هم وارد شده است!
4 اصلا این شد دلیل؟ کی گفته چون انتخابات سالم بوده پس توش تقلب نشده؟! اصلا مگه سالم بودن متضاد تقلب شدنه؟! مگه نمیشه هم انتخابات سالم باشه و کسی که رای آورده واقعا رای آورده باشه اما تو انتخابات تقلب هم شده باشه؟! چطور چهار سال پیش ممکن بود که تو انتخابات هم مردم بخاطر پول و سیب زمینی و سهام عدالت و... گول بخورن و برن به احمدینژاد رای بدن و هم اصلا نرفته باشن به احمدینژاد رای بدن و نظام با تقلب رایهای اون رو بیشتر اعلام کرده باشه! اما تو این انتخابات نمیشه هم تقلب شده باشه هم انتخابات سالم باشه؟! بنابراین اصلا گول نخورید و در عین حال که از رای آوردن نامزد مورد نظر خوشحال هستید، در متقلب بودن سیستم انتخاباتی در ایران هم ذرهای شک نکنید. همینه که هست! خیلی هم گیر بدید اصلا میگم کی گفته یازده میلیون بیشتر از سیصد هزار رأیه ها! گفته باشم!
تاریخ ارسال مطلب : پنج شنبه 92/3/30 | نویسنده : alamdarbasir
«فرزاد جمشیدی» با انتشار نامهای برای همیشه از اجرا در سازمان صداوسیما خداحافظی کرد.
به گزارش علمدار بصیر: فرزاد جمشیدی که در کارنامه خود 20 سال همکاری با سازمان صداوسیما را دارد، با انتشار نامهای برای همیشه از کار اجرا خداحافظی کرد. نامه فرزاد جمشیدی را در ادامه میخوانید: «هو الحلیم الخبیر» سر سفره چاشت صبحگاهی، مادرم چایی شیرین قصههایش را به دستمان میداد. از همان جا بود که قصههای قرآن در جانم آشیان کرد و حرارت حقیقت این کلام کبریایی، یخبندان دروغِ اهلِ دنیا را در خاطرم ذوب کرد تا باور کنم تنها رسولان حقاند که ویترین واقعیتشان از متاع محبت، پُر است و از قرار روزگار، همانانند که شیشه مغازه معنویشان، پیوسته با سنگ مزاحمتِ بدخواهان میشکند و هر که با تابلوی «یاد خدا» دکان دوستی بنا کرد، بساط سخنش را میچینند و معرکهاش را بر هم میزنند! هنوز از تلخی روزگار، دو قاشق از آن چای خوش عطر و طعم قصههای قرآنی مادرم، در خاطرم هست که گلوی گرفته بغض را باز کند و سلام خوبی برای این نامه خداحافظی باشد. مادرم میگفت: موسای کلیم الله (ع) از خدا خواست حکمی فرما تا از حرف مردم، در امان باشم! پروردگار فرمود: کاری که برای خود نکردهام! چگونه برای تو انجام دهم؟! هنوز در کوهستان گذر عمر، پژواک صدای مادر، باقی است که میگفت: نمرود خواست با خدا مبارزه کند؛ دستور داد ارابهای آماده کنند. آنگاه ارابه را به پای مرغی بزرگ بست و تکه گوشتی جلوتر از دهان مرغ گذاشت تا به هوس آن به آسمان پر بکشد! سپس نمرود رو به آسمان چند تیری انداخت به این پندار که سمت پروردگار، تیر پیکار افکنده! آن وقت مادرم از همسایگی دو خاطره، نتیجه میگرفت: اولین ملامتی عالم، خودِ خداست که انسان را هم که خلق کرد، فرشتهها از روی عبادت (و نه از روی لجاجت) ملامتش کردند. حال آنکه نمیدانستند آدمی غیر از خون ریختن، فرشته خصال هم خواهد شد و به عطر اخلاق محمدی(ص)اش، دنیا را تسخیر خواهد کرد. پس پسرجان! اگر میخواهی در این عالم بمانی، یا از نیل مشکلات، عبور کن که دست فرعون بددلی به تو نرسد و یا آنقدر بالا برو که تیر عداوت نمرود، به تو اثر نکند! من - این حیرت زدهی دیار دنیا - که نه عصای استقامت موسی(ع) دارم و نه آبروی صبر ابراهیم خلیلالله(ع)، بیریا با همان لهجه سحرگاهی ماه خدا، این نامه را به نشانی مردم سرزمینام پست میکنم. آنها مرا خوب میشناسند. مردم میهنام مرا از اینترنت پیدا نکردهاند که حالا با دو خط خبر، مرا در شورهزار اینترنت، تنها رها کنند. هموطنان جغرافیای ایران! همسایههای تاریخ دین و ایمان! همکلاسیهای درس سخت وجدان! سلام سالها به دعای شما دانش اندوختم تا سکه سخنم را در بازار انتخاب خود، بخرید و متاع محبت و حرف حسابام را به خانه خاطر پسندی خود ببرید. ترسِ مقدسِ سخن گفتن در قاب تلویزیون که معیار جهانیاش به من آموخته: «یک دقیقه حرف زدن در تلویزیون، یک ساعت مطالعه میخواهد» اسب استعداد مرا نهیب زد که باید یک نفس در دشت دانش بدوی و اگر میخواهی خوشه علم برای مخاطبینِ تلویزیون بدوی باید صدبرابر آنچه میگویی، بشنوی! حاصل این نخوردنها و نخفتنها و دویدنها آن شد که «کتابخانهام بزرگتر از خانهام شد» و اعتبار اعتنای مردم خوب میهنم، مثل سنجاقکی روی سینهام نشست تا بدان حد که بعنوان «مرغ سحر» بالاتر از نام فرزاد جمشیدی، مسئولیت امانتی به اندازه واجب نماز و روزه بر دوشم وانهاد. هفت سال این بار امانت را با درستکاری و روزهداری بر دوش کشیدم و هر چه به خانه محمد و آل محمد (ص) نزدیکتر شدم، لهیب آتش کینه ابوالهبها بیشتر شد؛ اینک یکسال از اجرای آخرین برنامه سحرگاهی «ماه خدا» بر من و ما میگذرد. در این یک سال، ابر سوء تفاهم میان من و مخاطبام سایه انداخت ولی چون نمیتوان چهره خورشید حقیقت را با مشتی گل دروغ پوشاند، عاقبت، آفتاب بر پهندشت وجدانِ اهل حق تابید و کشتی شکسته دروغ، به گل رسوایی نشست. در چهار ضلعی «من، رسانه، شاکی و قوهی قضاییه»، انصافاً هر یک نقش خود را خوب ایفا کردند ولی ناضعلی نادانهای اینترنت، پیش از رسیدگی قضایی، نظم اخلاق را بر هم زد و عقرب قلم دروغ چند میرزا بنویس که اصولا خبرنگار نیستند، عقربه سرعت خوانندگان را بالا برد تا از شیطان، سبقت بگیرند و در سراشیبی غیبت، سقوط کنند! شلاق، زندان اوین، حکم جلب، دستبند، نامعروف، نامشروع.... و دیگر صفات اشیاء ناپسند را حتی بیاطلاع شاکی پرونده و بیاستدلال و استفاده عقل و قضا، در کنار اسم من قرار دادند تا با شیطان همغذا شوند؛ غیبت مرا بکنند و در حمام تهمت، گِل گناه مرا بشوند.
اکنون سبکبار مینویسم: در این یک سال که بر من به اندازه یک عمر گذشت، تیر گمانهزنی مردمی که اسیر امواج ملتهب فضاهای مجازی قرار گرفته بودند، بسیار به سویم پرتاب شد. در فرودست آن مرتبه اوج و عرفان سحرگاهان رمضان، مثل دامنههای کوهسار زندگیام، آشغال دروغ، بسیار ریختند. محیط زیست پاک رمضانی من و مردم را آلودند و میزان آلایندههای مورد رضایت شیطان و دشمنان را به حداکثر خود رساندند. پس بنا به تدبیر مادرم و راه کار موسوی و ابراهیمی که قبلاً آموخته بودم سعی کردم بالاتر بروم تا خدنگ خدعه و بدی در دلم ننشیند و ننشست. زندگی در دیار پُر از حسادت دنیا به من آموخته: در جایی که هنوز برای خاتم پیامبران (ص) به هزینهی شیطان، فیلم میسازند! من فقط میتوانم به شهید فهمیده، اقتدا کنم؛ یک نارنجک، به خود ببندم و لااقل یک تانک تهمت را منهدم کنم!! این خداحافظی، نتیجه رسیدن به یک جاده جدید در زندگی من است: آنچه در حق فرزاد جمشیدی گفتند و نوشتند و پراکندند، نزد خدا، گم نمیشود. با این خداحافظی نیز چیزی بیشتر از آنچه رخ داده، از آبروی فرزاد جمشیدی، کم نمیشود! فقط میماند یک تسویه حساب ساده که موعدش روز جزا و قضاوتش به عهده علی بن موسیالرضا (ع) است. بالا بلند نجیبی که از روز اول کارم در سازمان صدا و سیما، آبروی خودم را با آبروی رضای آل مرتضا (ع) گره زدهام. آن تسویه حساب، این است: - اگر آنچه درباره فرزاد جمشیدی گفتهاند، حقیقت دارد، چه وقیحم من که باز هم رو به روی چشم سیاه دوربین بنشینم و از بخت سپید سحرگاهی رمضان، با مردم و روزهداران سخن بگویم! اما اگر آنچه نوشیدند و نوشتند و نشر دادند، حقیقت نداشته باشد چه کم توانم من که بخواهم تمامی ذهنهای مخدوش را ترمیم کنم و چه کمتوانتر و نحیفترند آنهایی که باید رو به روی همین یک آینه از آیههای قرآن بایستند و خدای خویش را پاسخ گویند. کدام آیه؟ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر فاسقی برایتان خبری آورد، تحقیق کنید. مباد که از روی نادانی، به مردمی آسیب برسانید. آنگاه از کاری که کردهاید، پشیمان شوید. (سوره مبارکه حجرات - آیه نورانی ششم) پس بگذار میان من و دروغ پردازان و مُمَهدین و باعثین این خدعه خصمانه، قرآن و امامان معصوم (ع) قرار گیرد. اینک که خود دروغ میسازند و سپس آبروی ایمانی و قرآنی و انقلابی صدا و سیما و همه کارکنانش را با همان متر و مقیاس دروغ، اندازه میگیرند، من بروم بهتر است تا دامان این همه مجری، گوینده، تهیه کننده، کارگردان و هنرمندان شریف و تحصیل کرده صدا و سیما، آلوده شود. البته خلاف آنچه که دیگران فکر میکنند شاید این قلم و صاحباش گلهمند و منکسر و اندوهگین و از کار افتاده باشند اما به جای گلهگذاری چند تشکر است که به چندین نفر بدهکارم! از سید عزت الله ضرغامی (رییس رسانه ملی) که در تندباد حواشی که مثل ابر مرثیه از سَرَم عبور میکرد، به منآموخت: عزت را خدا و ماه خدا به تو دادهاند نه رسانهها و نه فقط صدا و سیما، سپاسگزارم. از سید رمضان موسوی مقدم (قائم مقام صدا و سیما) از علی دارابی (معاون سیما) و از مهدی فرجی(مدیر شبکه یک) به عنوان کوهوارههای ادب و اخلاق که در بارش بیدریغ تیغهای تهمت و دروغ علیه من، سایبان مهرشان را از سَرَم دریغ نفرمودند، سپاسگزارم. از سایتهای اینترنتی که بخاطر چند کلیک بیشتر، آبروی مرا به آتش کشیدند ولی حلقه جهنم را برای خود کوبیدند و هیزم این آتش را بر دوش خویش، حمل کردند و به من یاد دادند معنی حقیقی این ضربالمثل را که: «آتش هر چقدر هم تند و تیز باشد فقط خودش را میسوزاند» و یا این ضربالمثل که چاه کن همیشه تهِ چاه است، سپاسگزارم. از همه رسانههایی که با انتشار اخبار غیرواقع و شلیک ترکشهای تهمت به من، درصد جانبازیام را نزد خدای دانای راز، بالا بردند، سپاسگزارم. از آنها که جسم بیجان و متعفن شهرت دنیایی مرا روی دوش دروغ، تشییع و در گورستان گمنامی، دفن کردند، سپاسگزارم. از تعدادی از کارکنان بخش ویژهای از سازمان صدا و سیما مثل آقایان: (م- ا)، (م- خ)، (س)، (ک) که با هدایت آقای (ر) به جای حراست از آبرو و تقدس خدادادی، مجری برنامههای رمضان، زخم اهل کوفه را بر دلم نشاندند، سپاسگزارم. از همه آنها که آلبوم دیانت و شیعه بودن مرا با چند تکه از ذغالِ دلِ سوخته امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سوزاندند تا من هم فردای قیامت، احساس کنم هم تیمی ولایت علوی (ع) هستم، سپاسگزارم. از همه بی معرفتهایی که دو تا تکه سنگ (از همان جنس که ابوجهل به سمت پیامبر (ص) می افکند)، یک لقمه از خشم فرو خورده امام کاظم (ع) و یک کف دست از دشت مظلومیت امام حسن مجتبی (ع) را به موزه تجربه من بخشیدند تا آموزه عمرم شود، ممنونم. از همه آنها که با غیبت از من، سر کلاس رضایت خدای کریم، غیبت کردند و با انجام این گناه، اولآً زباله معصیت مرا به پذیرایی اعمال خیر خود بردند و در ثانی، اعمال نیک و ثواب خود را به من هدیه کردند، سپاسگزارم. از همه مسؤولان برگزاری برنامهها، همایشها و مراسمها در بخشهای دولتی و خصوصی، که مومنانه به حاشیهها و شایعات درباره این بنده حقیر خدا، توجهی نکردند و ذرهای از اعتمادشان نسبت به فرزاد جمشیدی، کاسته نشد، سپاسگزارم. از آنها که به فتوای فضای مَجاز، گناه کردن را برای خود مجاز کردند و با سنگ دروغ، قامتِ غرور دروغین مرا شکستند، تشکر میکنم. از آنها که چهره زرد ترس مرا در «تابه تهمت» و «روغن معصیت» خودشان، سرخ کردند تا مزه شیرین شهامت را احساس کنم و برای ماندن در عرصه شهرت، به هر ناکسی، التماس نکنم، تشکر میکنم. از برادران هم خانواده رسانهایام که مثل برادران غیور یوسف (ع) با درج خبرهایی سراسر دروغ، مرا به چاه امتحان خدا انداختند و از بعضی دیگر از خبرگزاریها مثل «جهان نیوز، الف، مهر، تابناک، تبیان» و همانندشان که با بیاعتنایی کامل به این قبیل شایعات، ریسمان نجات خویش و من شدند، سپاسگزارم. در پایان و در آستانه رسیدن به نیمه راه شعبان و طلوع تولد حضرت صاحبالعصر و الزمان (عج) برای همه شما مردمان، مؤمنان، روزه داران و سفره داران سحرگاهان ماه رمضان، بهار قرآنی خوبی آرزو میکنم. من هفت سال به جای سحری، کلمه و واژه نوش جان کردم و همچو آرش، جان در پیکان نهادم تا تیر توفیقام از مرز خستگی بگذرد و جغرافیای جان روزه داران را وسعت دهد. برای اجرای چنین برنامهای باید سربازی کرد نه سلطانی و برای استحقاق نشستن سر سفره سحرگاهی رمضانی، باید خدمتگزاری کرد، نه میزبانی! برای این بهار رمضانی هم الان در حق خودم، تفألی به حافظ شیرین بیان زدم، چه مناسب آمد: ارغنون ساز فلک، رهزن اهل هنر است چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم گل به جوش آمد و از می نزدیماش آبی لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما بلبلانیم که در موسم گل، خاموشیم از همه سپاسگزارم؛ چه آنها که ترکام کردند و چه آنها که درکام کردند. خدا نگهدارتان امیدوارم در کلاس حضور قلب خدا، با دلی خالی از دنیا پیوسته حاضر و پابرجا بمانید. اوایل گل سرخ و انتهای بهار - فرزاد جمشیدی
تاریخ ارسال مطلب : چهارشنبه 92/3/29 | نویسنده : alamdarbasir
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون |